توسعه انسانی و جایگاه نقش‌آفرین زنان در فرایند توسعه کشور

هرملتی، با حضور فعال جمعیت‌های خود در هر دو جنس مرد و زن، معنا و تداوم پیدا می‌کند. نادیده گرفتن یا به حاشیه راندن نقش اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... هرکدام از این دو جنس که در واقع مکمل وجودی یکدیگر، هم در ساختار خانواده و هم در ساختار جامعه هستند، می‌تواند سبب بروز مشکلات مختلفی در عرصه ملی شده و شاخص توسعه ملی یک کشور را با چالش‌هایی مواجه کند.

توسعه انسانی و جایگاه نقش‌آفرین زنان در فرایند توسعه کشور

 

 هرملتی، با حضور فعال جمعیت‌های خود در هر دو جنس مرد و زن، معنا و تداوم پیدا می‌کند. نادیده گرفتن یا به حاشیه راندن نقش اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... هرکدام از این دو جنس که در واقع مکمل وجودی یکدیگر، هم در ساختار خانواده و هم در ساختار جامعه هستند، می‌تواند سبب بروز مشکلات مختلفی در عرصه ملی شده و شاخص توسعه ملی یک کشور را با چالش‌هایی مواجه کند.
طبعا، جامعه در حال گذر ما از سنت به مدرنیته، مانند هر جامعه دیگرِ در حال گذار، با تنش‌ها و چالش‌هایی در زمینه حضور فعالانه زنان در کنار مردان و نقش داشتن آنان در توسعه ملی، همراه است. این چالش‌ها، دولتمردان، سیاستگذاران، جلوداران فرهنگی و علمای مذهبی را ملزم می‌کند که با هم‌اندیشی و در نظرگرفتن نیازهای روز در بستر فرهنگ و سنت جامعه، به بازتعریفی از نحوه حضور زنان و نقش آنان در جامعه برسند؛ چرا که اگر این بازتعریف، به جامعه ارائه نشود، به گفته اغلب جامعه‌شناسان، ممکن است جامعه، در مرحله گذار، باقی مانده و در همان نقطه درجا بزند. وقتی درِ دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقی و پژوهشی را به روی زنان بازمی‌کنیم و دیگر امکانات مختلف اجتماعی مانند حضور در عرصه ورزش‌های مختلف را برای آنان فراهم می‌آوریم، دیگر نمی‌توانیم از آنان انتظار داشته باشیم که با وجود داشتن تخصص و توان بالا  وارد فعالیت‌های اجتماعی نشوند؛ در واقع وقتی توانایی‌هایی در آن‌ها به وجود می‌آید، انتظاراتی هم ایجاد می‌شود و کلیت جامعه نمی‌تواند از زنان انتظار داشته باشد که با توجه به تخصص و توان خود، هیچ انتظاری از جامعه نداشته باشند! ضمن این‌که زنان، به دلیل ویژگی‌های بیولوژیکی خاصی که دارند، اغلب پذیرای نقش‌های چندسویه‌ای مانند مادری و همسری هم هستند و این نقش‌ها بر باری که آنان بر دوش می‌کشند، می‌افزاید، اما زنان ما در طول سال‌ها آموخته‌اند که به‌نحوی بین نقش‌های مختلف خود، موازنه‌ای ایجاد کنند.
 از جمعیت حدود 83 میلیونی کشور ما، تنها 4 میلیون‌واندی زن مشغول به کار بوده و نرخ بیکاری درمیان آنان، دو برابر مردان است و وقتی قرار بر تعدیل نیرو باشد، اغلب این زنان هستند که باید از عرصه کار و فعالیت خارج شوند، با این ظن و گمان که همسر یا پدری دارند که آنان را حمایت می‌کنند! در حالی‌که امروزه کاردر اغلب جوامع، دیگر صرفا به معنای «پول درآوردن» نیست، بلکه به معنای حضور فعال شهروندان در عرصه کار و تولید و صنعت و کشاورزی است برای توسعه کشور درزمینه‌های مختلف. اما همین ماجرای حمایتی-که البته در جای خود بسیار لازم است- گاهی موجب می‌شود زنان به‌عنوان مثال با وجود قهرمانی در یک رشته ورزشی، با مشکلاتی مواجه شده و نتوانند نقش ویژه خود را درعرصه‌های بین‌المللی، ایفا کنند.     
از نظر سازمان ملل متحد در تعیین درجه توسعه یافتگی، نادیده گرفتن زنان به‌عنوان نیمی از منابع انسانی جامعه چرخ توسعه جامعه را کند می‌کند.چنین به‌نظر می‌رسد که به‌منظور تحقق توسعه انسانی توجه به جایگاه نقش‌آفرین زنان در فرایند توسعه کشور و تامین مطالبات این قشر عظیم در برنامه‌های توسعه‌ای و کلان کشور ضروری است.

بررسی وضعیت اشتغال زنان در یک دهه اخیر نشان می‌دهد که روند تعداد شاغلان زن در اکثر سال‌ها کاهشی بوده است. در حالی‌که زنان زنجیره اصلی توسعه هستند و بی‌توجهی به این امر جامعه و خانواده را به سمت عقب‌ماندگی سوق می‌دهد.
بر اساس گزارش بانک جهانی، زنان ایرانی به‌عنوان بیکارترین نیروی کار شناخته می‌شوند، زیرا تنها 17.3درصد آن‌ها دارای شغل می‌باشند. به همین دلیل رتبه ایران درحوزه اشتغال زنان رتبه 177 از میان 182 کشور جهان است. چنین رتبه‌ای علاوه بر این‌که درشأن کشور ما نیست؛ این هشدار را با خود در پی دارد که نباید چشم بر مطالبات نیمی از جمعیت کشور بست و توسعه ملی را با مخاطراتی مواجه کرد.