مسئوليت مهم شهروندي مهرباني، احترام و اميدافزايي است

به‌عنوان ملت در يك كشور و شهروند در يك شهر، بيش‌وپيش از هر مسئوليت ديگري، در قبال يكديگر مسئوليم، مسئول درك و همدلي در غم‌ها و رنج‌ها و نداري‌ها، مسئول شاد كردن خود و ديگران و دعوت همدلانه و مشفقانه توام با درك متقابل به تحمل و صبوري و اميدواري به آينده. مسئوليت شهروندي تنها رعايت قوانين نيست، كه رعايت اصول اخلاقي و احترام متقابل هم هست.

مسئوليت مهم شهروندي مهرباني، احترام  و اميدافزايي است

 

به‌عنوان ملت در يك كشور و شهروند در يك شهر، بيش‌وپيش از هر مسئوليت ديگري، در قبال يكديگر مسئوليم، مسئول درك  و همدلي در غم‌ها و رنج‌ها و نداري‌ها، مسئول شاد كردن خود و ديگران و دعوت همدلانه و مشفقانه توام با درك متقابل به تحمل و صبوري و اميدواري به آينده. مسئوليت شهروندي تنها رعايت قوانين نيست، كه رعايت اصول اخلاقي و احترام متقابل هم هست. هم از اين روست كه در روزهاي سخت و بحراني كه پشت سرنهاده‌ايم و احتمالا همچنان در پيش رو خواهيم داشت، نه نان و برنج و گوشت و ميوه‌اي كه مي‌توانيم يا نمي‌توانيم بخوريم- كه اين‌ها هم مهم هستند زيرا خوردن براي زنده‌ماندن اولويت زيستي هر جانداري است-  بلكه نحوه برخورد با اين توانستن‌ها و نتوانستن‌هاست كه عيار انساني هر كدام از ما را مشخص مي‌كند؛ زيرا انسان تنها موجودي است كه خوردن و پوشيدنش نه فقط براي زنده‌ماني، كه براي زندگاني در حد كرامت‌هاي انساني است. ميزان برخورداري ما از زندگاني توام با كرامت انساني، با نحوه رفتار و سلوك و برخوردمان با چنين مسائلي مشخص مي‌شود. بيائيد بگذريم از تعداد معدودي ازافرادي كه متاسفانه رسانه‌اي براي رساندن صداي خود دارند، معدود افرادي كه احتمالا يا فقط دستي از دور برآتش دارند يا حتي از اين آتش چنان دورند كه امكان لمس عميق زندگي مردم عادي و مشقّاتي كه با آن‌ها مواجه‌اند را، ندارند و با غيرهمدلانه‌ترين روش شنوندگان و بينندگان را دعوت به كاستن از بازمانده نيازهاي روزانه خود و در نهايت جمع‌كردن سفره كوچك شده‌شان مي‌كنند، بي‌‌آن‌ كه خود معناي چنين رفتار و گفتاري را درك كرده و يا طعم آن‌چه را كه پيشنهاد مي‌دهند، چشيده باشند.
كشور ما به واسطه تحريم‌ها، بحران كرونا و بگذاريد بي‌طعنه و كنايه بگوئيم به‌واسطه برخي سوءمديريت‌ها، با مشكلات اقتصادي متعددي مواجه است كه بار اصلي و سنگين آن بر دوش مردم است، اين مردم‌اند كه در برابر گراني كالاهاي اساسي و معيشتي خود، تنها كاري كه مي‌توانند بكنند، نخريدن و نخوردن است. بسياري از مردم در چنين شرايطي، بدون نياز به توصيه‌هاي نه چندان صميمانه و همدلانه كارشناسان و شبهه كارشناسان رسانه‌اي، حتي اگر بخواهند، نمي‌توانند بخرند، با اين آگاهي از وضعيت سخت و گاهي دردناك مردم، كسي نمي‌تواند و نبايد به خود اجازه دهد به اين مردم، چيزي را بگويد كه خود مدت‌هاست در حال زندگي كردن با آن هستند؛ نداشتن قدرت خريد و تماشا كردن به روند صعودي قيمت‌ها.
مردمي كه نمي‌توانند بخرند، طبعا نمي‌خورند، پس اين‌همه جاروجنجال در يك رسانه و چانه‌زني در مورد مسئله‌اي كه به زندگي روزمره مردم تبديل شده است براي چيست وقتي قرار نيست اين چانه‌زني‌ها و توصيه‌هاي غيرهمدلانه، گره‌اي از هزاران گره زندگي مردم را بگشايد؟ اين كارشناسان و شبهه كارشناساني كه صداي خود را در رسانه چنين بلند مي‌كنند، دقيقا قرار است چه چيزي را به مردم اثبات كنند؟‌ در چنين شرايطي، برخي از همين مردم، بدون رسانه‌اي شدن و بدون اين‌كه صداي‌شان به‌جايي برسد، در حال صاف كردن حساب دفتري برخي مردم در مناطق محروم شهري و روستايي هستند تا باري هر چند كوچك از دوش هم‌نوعان خود بردارند، بي آن‌كه آنان را با تندي و شماتت، توصيه به نخوردن و نخريدن كنند. اينهايند آناني كه شبانه‌روز درحال گشت‌وگذار در شهر و روستا هستند، مراقب سفره مردم‌اند تا حداقل ناني در آن باشد و البته كه اين افراد سر از رسانه درنمي‌آورند و صداي توصيه‌هاي غريب‌شان گوش فلك را پر نمي‌كند.در اين ميان شگفت‌آور، رفتار يك رسانه است كه به چنين صداهايي اجازه بلند شدن مي‌دهد.