پایان حیات چشمه ها، زنگ پایان زندگی

طی سال های گذشته بارها درمورد خشکسالی و فقر منابع آبی در سراسر کشور هشدار داده شد و مدام درمورد نامحدود نبودن منابع آبی مطالب و گزارش های بسیاری منتشر گردید. از الگوهای سنتی کشاورزی و معایبش که آب را برای کاشت هندوانه و گوجه فرنگی هدر می داد تا استفاده از آب شیرین در صنایع پرآب بر هشدار داده شد.

پایان حیات چشمه ها، زنگ پایان زندگی


 

طی سال های گذشته بارها درمورد خشکسالی و فقر منابع آبی در سراسر کشور هشدار داده شد و مدام درمورد نامحدود نبودن منابع آبی مطالب و گزارش های بسیاری منتشر گردید. از الگوهای سنتی کشاورزی و معایبش که آب را برای کاشت هندوانه و گوجه فرنگی هدر می داد تا استفاده از آب شیرین در صنایع پرآب بر هشدار داده شد.
طی این سال ها چندین و چندبار تنش های آبی را در مناطق مختلف کشور مشاهده کردیم و برخی از آنها به درگیری میان مردم و حتی مردم با مسئولین انجامید.
اما تنها رویکردی که طی این سالها در مواجهه با بحران آب سراسری در کشور مشاهده کرده ایم، کشیدن آب از این استان به آن استان و انتقال خط لوله آب از این رودخانه به فلان حوزه آبی و ساختن سد و آب بند و تغییر مسیر بستر رودخانه و از این قبیل اقدامات بودیم که تماماً مصداق برهم زدن چرخه طبیعی آب و اختلال در زنجیره اکوسیستم مناطق مختلف کشور بوده است.
حال امروز به جایی رسیده ایم که چشمه کوهرنگ زردکوه که قدمتش به بلندای افسانه های فردوسی در شاهنامه است گل آلود گشته و آب آشامیدنی مردم غرب کشور را با مشکل مواجه ساخته است. آب جاری است اما به شدت گل آلود است و قابل استفاده نیست. دراین زمینه با دو موضوع بسیار مهم و حیاتی مواجهیم. ابتدا اینکه علت گل آلودشدن چشمه کوهرنگ به زعم برخی کارشناسان به سبب برخی انفجارهای معادن اطراف و برهم زدن لایه ها زمین در سرچشمه می باشد و لایه آهکی را با لایه مارونی خاک مخلوط کرده است. از سوی دیگر برخی از کارشناسان
گل آلودشدن چشمه را نشانه ای از پایان عمر آن می دانند که اگر چنین باشد فاجعه ای به درازای مرگ حیات درانتظارمان خواهد بود.
اما مسئله دوم بحث بی توجهی مسئولان طی دهه های اخیر درمورد احداث یک تصفیه خانه در سرمنشاء چشمه یعنی شهر کوهرنگ می باشد. تاکنون مردم منطقه نمی دانستند که آب چشمه بدون هرگونه تصفیه اصولی به دستشان می رسد و نهایتاً در برخی از شهرهای پایین دستی کلر به آب اضافه و به لوله های مصرفی وارد گردیده است.
حال سئوال اینجاست که آیا طی این دهه های گذشته هیچ نماینده و هیچ مسئول استانی و کشوری به این فکر نبوده که آب چشمه باید وارد تصفیه خانه گردد و سپس به دست مردم برسد؟! اگر این چشمه در مسیر دچار آلودگی های محیطی می گردید و بیماری هایی همچون وبا را با خود همراه داشت چه کسی پاسخگوی سلامتی مردم منطقه بود. چرا باید همیشه منتظر فاجعه باشیم و بعد از وقوع به فکر درمان برآییم؟!
کوهرنگ مشت نمونه خروار مدیریت آبی درکشورمان است که درنهایت بی اهمیتی درحال نابود شدن است. طی سال های اخیر به سادگی از خشک شدن زاینده رود، سفیدرود، هیرمند، کشکان گذشتیم و بی جان شدن کارون وکرخه نیز برایمان اهمیت نداشته است. باید باور کنیم که منابع آبی کشورمان به احتضارافتاده و رمقی برای ادامه حیات ندارند. اقدامات غیراصولی انتقال آب از این سمت به آن سمت کشور نیز بر شدت این اختلالات افزوده است. اگر نخواهیم مدیریت بحران آب را جدی بگیریم و فکری اساسی و کارشناسی درموردش نداشته باشیم، به کمتر از 5 سال دیگر با خشک شدن اکثر چشمه ها و رودخانه ها و فاجعه ای انسانی و اجتماعی مواجه خواهیم شد که تصور تبعاتش نیز ترسناک است.