اصرار به حفظ سازمان های ورشکسته چیست؟!

یکی از مشکلاتی که همواره در عرصه های مختلف اجرایی دچار آن بوده ایم، عدم تدبیر کارشناسی در حل مشکلات موجود است. به عبارتی برای چالش های اجرایی راهکارهایی ارائه می شود که خود مشکلی بر مشکلات قبلی اضافه می کند و مدام برای حل مشکلات جدید راهکارهای غلط می دهیم و انباشت چالش ها را رقم می زنیم و در نهایت کار به جایی می رسد که بزرگی مشکلات به وجود آمده ما را با یک بحران جدی و حتی ملی مواجه می سازد که نه می توانیم از آن عبور کنیم و نه می توانیم آن را تحمل کنیم. لذا مدام برای آن هزینه می دهیم تا چارچوب کلی آن از هم نپاشد و ظواهر امر را حفظ کنیم!.

اصرار به حفظ سازمان های ورشکسته چیست؟!


 

یکی از مشکلاتی که همواره در عرصه های مختلف اجرایی دچار آن بوده ایم، عدم تدبیر کارشناسی در حل مشکلات موجود است. به عبارتی برای چالش های اجرایی راهکارهایی ارائه می شود که خود مشکلی بر مشکلات قبلی اضافه می کند و مدام برای حل مشکلات جدید راهکارهای غلط می دهیم و انباشت چالش ها را رقم می زنیم و در نهایت کار  به جایی می رسد که بزرگی مشکلات به وجود آمده ما را با یک بحران جدی و حتی ملی مواجه می سازد که نه
می توانیم از آن عبور کنیم و نه می توانیم آن را تحمل کنیم. لذا مدام برای آن هزینه می دهیم تا چارچوب کلی آن از هم نپاشد و ظواهر امر را حفظ کنیم!.
از این دست نمونه ها در میان دستگاه ها و نهادهای مختلف کشور به وفور یافت می شوند، اما آنچه بیش ازهمه این نهادها را به یکدیگر شبیه می سازد، عملکرد مشترک آنها در چشم داشتن به بودجه های دولتی و یافتن راهکاری برای تحمیل هزینه های خود بر مردم می باشد. تا از این طریق بتوانند هزینه ناکارآمدی سیستمی خود را جبران کنند و همانطور که گفته شد ظاهر سازمانی خود را حفظ کنند.
اخیرا خبرهایی از ورشکستگی سازمان مخابرات منتشر شده و گفته شده " اگر برای مخابرات منابع مالی تأمین نشود، عملاً ورشکست می‌شود و باید از طریق افزایش تعرفه ها و منابع مالی آن را ساماندهی کرد.
این دقیقاً مصداق همان الگوی همیشگی است که سازمان ها و نهادها برای حفظ و سروپا ماندن خود یا چشم به بودجه های دولتی دارند و یا راحت ترین کار را اخذ هزینه های خود از جیب مردم می دانند.
بحث بر سر این است که اگر یک سازمان خدماتی قادر به مدیریت مالی خود نیست، چرا به فکر مدیریت درون سازمانی نیست و مدام چشم به امدادهای غیبی دارد!. اگر نهادهای مختلف قادر به پرداخت حقوق کارکنان خود نیستند شاید با انباشت نیروی انسانی مواجهند و بی جهت ساختمان ها و برج های اداری را از کارمندانی پر کرده اند که شاید ساعت کار مفیدشان در روز به یک ساعت هم نرسد!.
عامل بروز این مشکل همان عارضه همیشگی در بی توجهی به امر خصوصی سازی است. وقتی دولت و دیگر قوا و نهادهای بالادستی حاضر به واگذاری زیرمجموعه ها و حتی امورات اصلی خود نمی شوند و اصرار دارند که تمامی امور را در ید مدیریت خود داشته باشند نتیجه همین می شود که سال هاست می بینیم. بخش خصوصی با داشتن برنامه ریزی درمورد بودجه و نیروی انسانی خود می تواند کاری را که یک سازمان عریض و طویل با صدها کارمند انجام می دهد را با نصف و حتی یک سوم هزینه های فعلی مدیریت کند و از قضا به سبب پاسخگو بودنش برای حفظ جایگاه خود مجبور به ارتقای کیفیت خدمات نیز می باشد.
باید اذعان داشت که ادامه این رویه تنها مشکل را بزرگتر می کند و همچون یک توده غلطان برف درحال حرکت مدام درحال بزرگ ترشدن است و نهایتاً منجر به یک بهمن خواهد شد و سرنوشتی جز فروپاشی نخواهد داشت.