غرب و متحدانش به دنبال محاصره نرم افزارانه ایران هستند

درگفتگو با "دکتر مطهرنیا" مطرح شد؛

سفر اخیر وزیرخارجه عربستان سعودی به کشورمان پس از ۷ سال به نو به خود خبری مهم و مستلزم تحلیل و تفسیرهای گوناگون در عرصه سیاست خارجی است. اینکه به یکباره ایران و عربستان از نقطه اوج تقابل با یکدیگر به مرحله تعامل و توسعه سریع روابط می رسند و به دنبال آن نشانه هایی از مذاکرات و توافقات با آمریکا به میان می آید؛ قطعاً دربردارنده محتوا و فرایض بسیاری است که می توان به برخی از آنها پرداخت.

غرب و متحدانش به دنبال محاصره نرم افزارانه ایران هستند

حمیدرضا عسگری
سفر اخیر وزیرخارجه عربستان سعودی به کشورمان پس از 7 سال به نو به خود خبری مهم و مستلزم تحلیل و تفسیرهای گوناگون در عرصه سیاست خارجی است. اینکه به یکباره ایران و عربستان از نقطه اوج تقابل با یکدیگر به مرحله تعامل و توسعه سریع روابط می رسند و به دنبال آن نشانه هایی از مذاکرات و توافقات با آمریکا به میان می آید؛ قطعاً دربردارنده محتوا و فرایض بسیاری است که می توان به برخی از آنها پرداخت.
درهمین رابطه با دکتر"مهدی مطهرنیا" استاد علوم سیاسی و تحلیلگر روابط بین الملل به گفتگو نشستیم تا نگاه واشکافانه و عمیق تری به تحولات اخیر در عرصه سیاست خارجی داشته باشیم.
این استاد دانشگاه برای تشریح وضعیت کنونی به دوران انتخابات 1400 و روی کار آمدن دولت ابراهیم رئیسی اشاره داشت و گفت: ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس قوه مجریه به عنوان نزدیک ترین شخص به سیستم حکومتی و جامعه حاکمیتی درایران توانست مطلوب ترین دولت مورد نظر نهادهای فرادستی قدرت را تشکیل دهد.
اما نکته ای که دراینجا مطرح است این است که این قوه مجریه در یک جامعه حاکمیتی یک دست شده نتوانست آنگونه که باید و شاید زمینه هایی را حاصل نماید که براساس آن جوابگوی توقعات فزاینده مردم به ویژه در بخش اقتصادی باشد.
از طرفی دیگر گفتمان انقلابی حاکم در تهران و مجلس به قدرت رسید. این گفتمان برآن است که با جهت گیری های بسیار قدرتمندانه انقلاب و  ارزش های ناشی از آن را در منطقه و نظام بین الملل گسترش بدهد.
اما آمدن ابراهیم رئیسی و  یکدست شدن جامعه حکومتی، حتی بیش از دوران احمدی نژاد، اجبار ناشی از اثرات تحریم ها و موقعیت ناشی از محاصره منطقه ای تهران را آنچنان بالا برده که اقتصاد ایران را در یک موقعیت بسیار شکننده قرار داده است.
لذا جمهوری اسلامی ایران با وجود شعارهایی چون "به خاک مالیدن بینی عربستان سعودی" و فریاد مداحان گوناگون مذهبی در نفی حکومت حاکم بر ریاض و براندازی آل سعود با میانجیگری چین وارد عرصه حل و فصل مسائل با عربستان و سپس امارات متحده عربی و دیگر کشورهای عربی برآمده است.
 چندسالی است که با روی کار آمدن رئیس جمهور رئیسی از اقتصاد مقاومتی دیگر سخنی درمیان نیست، بلکه سخن از برداشتن تحریم ها از طریق دیپلماسی فعالی است که موجب می شود تهران با آل سعود و امارات به عنوان نزدیک ترین کشور عربی به لحاظ معادلات و مبادلات اقتصادی با تل آویو وارد مصالحه شود و اکنون هم وزیر امور خارجه عربستان در ایران به سر می برد.
"دکتر مطهرنیا" این سبک بازی و رفتار و چرخش یکباره عربستان را ابهام برانگیز و حساس دانست و توضیح این بحث بیان داشت:
برای درک و اهمیت تغییر بازی توسط عربستان باید به این نکته اشاره داشت که محمد بن سلمان که اکنون با تل آویو نزدیک است و ارزش های دینی را در جزیره العرب به کل کنار گذاشته است چگونه یکباره به ایران نزدیک می شود و ایران نیز آن را می پذیرد؟!
در وهله اول باید گفت که بن سلمان بعد از ماجرای خاشقچی که اکنون هیچ حرف و سخنی از آن در ایران مطرح نمی شود اندکی از دولت دموکرات بایدن دلزده و دور شده است و درعین حال با جمهوری خواهان و به ویژه ترامپ و حمایت از او نزدیکی های خاص خود را حفظ می کند.
تلاش می کند معادله قدرت را به سمت و سویی ببرد که توازن قدرت بین چین و آمریکا ایجاد کند. ولی درعمل هنوز درچارچوب برنامه هایی قرار می گیرد که در مسیر همبستگی کلاسیک ریاض با غرب هست.
دروهله دیگر باتوجه به جهت گیری ها در دولت نتانیاهو و در ساختار حاکمیتی اسرائیل آینده ای پر اصطحکاک برای تهران و تل آویو پیش بینی می شود. از یکسو پایتخت های کشورهای عربی مسائل خود را با اسرائیل حل می کنند و از سوی دیگر درصدد حل و فصل مسائل خود با تهران هستند. این حرکت به ویژه از سوی عربستان، امارات و مصر ، اساسا نزدیک شدن اعراب به تهران را زیر پرسش جدی می برد. آیا آنها در پی حل مسائل خود با تهران هستند و یا با نزدیکی به تهران درحال پیشگیری به جای درمان در ارتباط با مسئله ایران در روز واقعه می باشد.
من معقتدم این گزاره دوم محتمل تر است. آنها درپی آنند که باتوجه به احتمال بالای ضربه نهایی تل آویو به تهران و وارد شدن به یک درگیری مستقیم میان این دو، زمینه های ایجاد قشای امنیتی برای خود را فراهم کنند.
به هر تقدیر میدان های نفتی و گازی درصورت همراهی مستقیم کشورهای عربی با تل آویو می تواند اهداف مناسبی برای تهران باشد. این اهداف می تواند زمینه هایی را ایجاد کند که مسئله حمله و مداخله نظامی در تهران را متوجه جهان عرب نماید.
این تحلیلگر روابط بین الملل در پاسخ به این سئوال که "آیا کاهش تنش ها با اعراب و همسایگان با رویکرد حاکمیتی یکدست داخل تهران، منجر به اشاعه این سیاست در حل اختلافات باغرب نخواهد شد؟"، گفت:
از این منظر باید به تلاش آمریکا برای یک توافق دوساله یا توافق موقت کمتر از برجام با ایران اشاره داشت. این موضوع یک چارچوب تکمیلی نسبت به فرضیه قبل پیدا می کند.
 تن دادن به توافقی کمتر از برجام موجب چالش درونی برای دولت خواهد بود
 از یک طرف اعراب به ایران نزدیک می شوند و از یک سو آمریکا به دنبال توافق با ایران است. این رفتار در راستای سیاست "بوسه مرگ" است . آمریکایی ها اگر بتوانند گفتمان انقلابی حاکم در تهران با ریاست ابراهیم رئیسی و حمایت جامعه حاکمیتی را به چالشی بکشند که به چیزی کمتر از برجام تن دهند، آنها را در برابر منتقدین و مخالفین داخلی خلع سلاح خواهد کرد و به این ترتیب ارزش هایی که آنها براساس آن نقدهای صریحی به گفتمان رقیب داشتند را کاملا از درون با چالش مواجه می سازد.
این موضوع می تواند فشار بر این گفتمان را از داخل افزایش دهد اگرچه این گفتمان می تواند با ابزاری که در دست دارد در برابر گروه های رقیب بایستد اما این هزینه های درونی را برای آن بالا می برد.
از طرفی دیگر ایالات متحده آمریکا با این رویه می تواند به انتقال و یا مبادله زندانیان دست یابد. در آمریکا و اروپا وجود یک شهروند به عنوان یک زندانی و با ادبیات آنها اسیر در نزد یک دولت مانند دولت تهران می تواند بسیار خطرناک باشد. چرا که دولتمردان آمریکایی در برابر افکار عمومی این کشور بسیار تحت فشار قرار می گیرند.
نزدیک شدن در قالب یک پیمان مورد نیاز برای دولت کنونی در جهت خروج از این بن بست اقتصادی، دستاوردی اینگونه را نیز برای آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی که زندانیانی را در ایران دارند به همراه خواهد داشت.
 واقع گرایی دولت نشان از فاصله با گفتمان افراطی درکشور است
بدین ترتیب شاهد خواهیم بود که برگ های برنده تهران در جهت اعمال فشار به غرب و متحدان عرب آن در منطقه درصورت میدان داری اسرائیل از بین خواهد رفت. لذا اینها می توان همان سناریوی "بوسه مرگ" را تداعی کند. مقدماتی در حال چیدن است که نشان می دهد غرب و متحدانش در منطقه به محاصره  سخت افزاری ایران در قالب صلح ابراهیم نائل آمده اند و اکنون در پی محاصره نرم افزارانه ایران برای تکمیل تحرکات خود برای آینده هستند.
من از نظر آینده اندیشی و نگاه کردن به تصاویر کلان و استراتژی های گسترده در این منطقه به موضع نگاه می کنم. در نگاه به این وضعیت می توان مدعی بود که دولت کنونی در ایران توانسته است به یک نوع پراگماتیسم و واقع گرایی روی آورد که اساساً آن را تاپیش از این اندیشه ای غربی می دانست و اکنون به جای مبارزه انقلابی با خاندان آل سعود واقعیت وجود این خاندان و قدرت آن را پذیرفته و در پی ایجاد حل و فصل این مسائل با عربستان و بیشتر کشورهای عربی است.