اگر من هم کاندیدا شوم...

این روزها تبلیغات نامزدهای انتخاباتی از رسانه ملی پخش می شود و به سبب یک طرفه بودن بحث ها و سئوال جواب های کلیشه ای تبدیل به امری عادی شده که بعضا مورد توجه مردم قرار نمی گیرد. متأسفانه همچون همیشه حرف ها و صحبت های نامزدها بیان دردهایی است که مردم خودشان بهتر از همه آن را درک و لمس کرده اند. اینکه به اتفاق نامزدها بیان می دارند که دوای درد تمام مشکلات را در دست دارند و با آمدنشان گرفتاری ها را چاره می کنند برای مردم کلیشه و تکراری گردیده است.

این روزها تبلیغات نامزدهای انتخاباتی از رسانه ملی پخش می شود و به سبب یک طرفه بودن بحث ها و سئوال جواب های کلیشه ای تبدیل به امری عادی شده که بعضا مورد توجه مردم قرار نمی گیرد.  متأسفانه همچون همیشه حرف ها و صحبت های نامزدها بیان دردهایی است که مردم خودشان بهتر از همه آن را درک و لمس کرده اند. اینکه به اتفاق نامزدها بیان می دارند که دوای درد تمام مشکلات را در دست دارند و با آمدنشان گرفتاری ها را چاره می کنند برای مردم کلیشه و تکراری گردیده است.
این موضوعات نمی تواند رویکرد مناسبی برای جذب مردم به نامزدها باشد چرا که اگر من نوعی هم نامزد ریاست جمهوری شوم می توانم دردهای مردم را بشمارم و بگویم مشکلات را حل می کنم اگر به من رای بدهید!.
ضمن اینکه تمامی نامزدهای محترم طی 5 دهه گذشته در عرصه های مختلف مدیر ارشد بوده اند و به عبارتی اگر انتقادی به وضع موجود دارند در حقیقت خودشان بخشی از بروز این وضعیت بوده اند. لذا امروز مردم و کشور نیاز به برنامه واقع گرایانه دارد که بدور از شعار امکان عملیاتی شدن داشته باشد.
سطح آگاهی جامعه به خصوص نسل جوان به قدری بالاست که این سبک تبلیغات و گفتگوهای کلیشه ای نمی تواند موجب اقناع نظرات آنها در مورد مشکلات کشور باشد.
بهتر است نامزدها برای این چالش تبلیغاتی در زمان باقی مانده کاری بکنند و از مشاوران و کارشناسان زبده بهره بگیرند تا مشکلات کشور را یک به یک واشکافی و راه علاج آن را به صورت حقیقی بیان کنند و بگویند برای هرکدام چه برنامه ای دارند.