با مشکلات کنار آمده ایم...

حقیقت ماجرا این است که دیگر مشخص نیست باید از کی به کی شکایت کرد و نارضایتی از کسی یا چیزی را پیش چه کسی یا نهادی برد تا گره گشا باشد. شرایط به گونه ای به نظر می رسد که گویا این گره ها بازشدنی نیست و هربار که به مشکلی بر می خوریم آن را حل نمی کنیم و مسیر کج می کنیم تا از راه دیگری برویم و مجدد که به مشکل خوردیم باز همین رویه را اعمال می کنیم؛ بی آنکه متوجه باشیم حل نکردن مشکلات و گذر کردن از آنها هزینه های سنگین تری برای ما به همراه دارد.

با مشکلات کنار آمده ایم...

حقیقت ماجرا این است که دیگر مشخص نیست باید از کی به کی شکایت کرد و نارضایتی از کسی یا چیزی را پیش چه کسی یا نهادی برد تا گره گشا باشد. شرایط به گونه ای به نظر می رسد که گویا این گره ها بازشدنی نیست و هربار که به مشکلی بر می خوریم آن را حل نمی کنیم و مسیر کج می کنیم تا از راه دیگری برویم و مجدد که به مشکل خوردیم باز همین رویه را اعمال می کنیم؛ بی آنکه متوجه باشیم حل نکردن مشکلات و گذر کردن از آنها هزینه های سنگین تری برای ما به همراه دارد.
طرح این موضوع سیاه نمایی یا یأس آفرینی نیست، بلکه اشاره به رویه و مشکلاتی است که کشور در آن گیر کرده و گویا عزمی برای خروج از آن وجود ندارد. ما در حوزه های ایمنی و اولویت بخشی به حفظ جان مردم دچار ضعف های بسیاری هستیم و اینطور به نظر می رسد که آنچه کم ارزش شده است جان آدمی است!.
در مورد تصادفات و آمار مرگ های جاده ای چندین و چندسال است که کارشناسان درمورد عدم ایمنی خودروهای داخلی و استاندارد نبودن جاده های کشور هشدار می دهند و هرسال به اندازه یک جنگ تمام عیار کشته و نقص عضو می دهیم اما علیرغم وعده ها تغییری در حوزه عمل رخ نمی دهد.
اخیراً وزیر صمت در مسیر کردستان دچار تصادف و حادثه گردید و به بیمارستان منتقل شد. این نشان می دهد که نا امنی جاده ای مسئول و غیر و مسئول نمی شناسد و باید فکر به حال حفظ جان مردم کرد.
یا در نمونه ای دیگر پس از حادثه تلخی که اخیراً در معدن طبس رخ داد و چندین نفر از کارگران معدن زیرآور جان باختند، بار دیگر شاهد ریزش معدن در آزادشهر گلستان بودیم که تا لحظه نگارش این متن از وضعیت برخی از زیرآوارماندگان خبری در دست نیست و تعدادی هم به بیمارستان منتقل شده اند.
اینها مشت نمونه از خروار مشکلاتی هستند که برای آنها چاره اساسی در نظر گرفته نمی شود و درمان نمی شوند و فقط باید برای آینده امیدوار باشیم تصادفی رخ ندهد و معدنی ریزش نکند.
در مورد مسائل زیست محیطی هم وضعیت به همین منوال است. با اینکه می دانیم محیط زیست براثر ساخت و سازها، احداث کارخانه ها در دل جنگل، ریختن زباله به دریا و ... در حال نابودی است، اما انگار نه انگار که مشکلات فراوانی در حال رخ دادن است.
در مورد بحران بی آبی هیچ برنامه مشخصی برای آینده نداریم و چشم دوخته ایم که درفصل بارش ها ، آسمان با گشاده دستی به دادمان برسد و اگر چنین نشود تمام معادلاتمان برهم می خورد و هیچ راه حل جایگزینی برای آن نداریم و با نظاره گری دلمان می خواهد زودتر زمان بگذرد تا موج خبری آرام و درمیان گرداب مشکلات گم شود.
درحالی که تمام این مشکلات اعم از اقتصادی و اجتماعی و محیط زیستی و آموزشی و... هرکدام برای خود الگوی استاندارد دارند و هرکدام قابل تفسیر و آسیب شناسی هستند. بسیاری از کارشناسان زبده و تحصیل کرده ما در عرصه های مختلف صرفاً نظاره گر شده اند و از توان آنها برای بهبود وضعیت استفاده نمی شود.
حاصل این رویه تشدید فشار بر مردم در عرصه های مختلف و تحمیل هزینه ها به جامعه گردیده است. باید پذیرفت که این بی محلی به بروز مشکلات قطعاً آسیب ها جدی تری به کشور وارد خواهد ساخت و در بلند مدت موجب تولد مشکلاتی استراتژیک برای کشور خواهد شد که برای حل آنها حتی دیگر بودجه های اختصاصی هم راهگشا نخواهد بود. باید نگران آینده کشور بود...