این همه جنجال برای یک همدردی انسانی!

روزگار عجیبی را می بینیم؛ درجایی که مردم تحت فشار و استرس مرگ قرارگرفته اند و نیاز به حمایت دارند دولتمردان رویکردی متفاوت اتخاذ می کنند و مردم جهان همراهی خود را اعلام می دارند. در قضیه غزه شاهد دوگانگی رویکرد جامعه غربی و دولتمردان غربی بودیم. مردم با جان دل حمایت خود را از زنان و کودکان فلسطینی ابراز می دارند و دولتمردان با رویکرد سیاسی چشم بر جنایات علیه بشریت می بندند.

این همه جنجال برای یک همدردی انسانی!

روزگار عجیبی را می بینیم؛ درجایی که مردم تحت فشار و استرس مرگ قرارگرفته اند و نیاز به حمایت دارند دولتمردان رویکردی متفاوت اتخاذ می کنند و مردم جهان همراهی خود را اعلام می دارند. در قضیه غزه شاهد دوگانگی رویکرد جامعه غربی و دولتمردان غربی بودیم. مردم با جان دل حمایت خود را از زنان و کودکان فلسطینی ابراز می دارند و دولتمردان با رویکرد سیاسی چشم بر جنایات علیه بشریت می بندند.
حرف از انسانیت است و فرقی نمی کند این انسان در غزه است یا در لس آنجلس یا در آفریقا یا در ایران یا در هرگوشه این دنیا با هر رنگ و نژاد و قومیت یا مذهب. مگر جز این است که مدعی بنی آدم اعضای یکدیگرند هستیم، پس چه می شود که برای اعلام ابراز همدردی و صدور یک بیانیه ساده در حمایت از آسیب دیدگان آتش لس آنجلس اینقدر جو و فشار روانی ایجاد کردیم.
چه می شود که سیاسیون در اقصی نقاط جهان دچار دوگانگی می شوند و نمی توانند همراه مردمشان در پذیرش انسانیت و ابراز همدردی با دیگر ملت ها باشند. این درد را امروز درون کشور خودمان نیز به عینه از سوی برخی جریان ها و اشخاص سیاسی مشاهده می کنیم به گونه ای که به وضوح فشار بر دولت را برای صدور یک پیام همدردی مشاهده شد.
اما این فشار به اینجا ختم نشد و با توهین و فحاشی به مردم آمریکا، صدور یک پیام ساده از سوی دولت آنچنان سروصدا کرد که بخشی از جلسه علنی مجلس به این موضوع اختصاص یافت و بسیاری از رسانه ها و تریبون داران عرصه خبری به این مسئله دامن زدند که چرا باید پیام تسلیت و پیشنهاد همکاری داد؟!.
واقعاً جای تعجب و تأمل است که مسائل را بدون سنجش بطن آن مطرح می کنیم و تر و خشک را باهم می سوزانیم و ارزش های اخلاقی و انسانی را به پای خواست و امیال سیاسی خود قربانی می کنیم. جدای از این که یک عرف بین المللی است که در صورت وقوع یک حادثه دردناک برای هریک از کشورها دیگر جهانیان اعلام همدردی و همراهی می کنند. کما اینکه آمریکایی ها هم در برخی حوادث طبیعی همچون زلزله بم و دیگر رخدادهای طبیعی پیام همدردی و حتی کمک های امدادی ارسال کردند.
در این فقره نیز باید مردم ایران را تحسین کرد که بدون توجه به سیاست بازی و سیاست زدگی های رایج هم برای مردم مظلوم غزه سنگ تمام گذاشتند و هم برای محاصره شدگان در آتش لس آنجلس همدردی خود را ابراز داشتند و پیام تسلیت فرستادند.
نکته با اهمیت دیگر اینجاست چند هزار ایرانی در لس آنجلس زندگی می کنند که زندگی بسیاری از آنها نیز در خطر است و شرایط پر استرسی را تجربه می کنند و برخی نیز مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شده اند. این روا نیست که آنها را ولو به یک ابرازهمدردی تنها بگذاریم و بی اعتنا باشیم.
وقتی مدام از بهبود روابط با جهان حرف می زنیم باید راه های آن را نیز بلد باشیم و درک کنیم. یکی از بهترین ابزارهای دیپلماسی، همین دیپلماسی عمومی است که با همراه شدن با افکارعمومی جهان خود را در مسیر حرکت جهانی قرار دهیم و یخ برخی روابط را آب کنیم و بدون هزینه های جانبی زمینه تعامل بیشتر را فراهم سازیم.
مردم دنیا قدر و ارزش محبت و همیاری را درک می کنند و این مسئله زمینه ای را برای کاهش تنش های رسمی ایجاد می کند. تمام این توجیهات و ادله مطرح شده صرفاً برای دادن یک پیام همدردی بود؛ عجیب نیست...؟!