طلاق دهه هفتادي‌ها، ۱۰ ميليون تجرد قطعي و آينده كهنسال كشور!

فرزنداني كه در دهه‌هاي پنجاه تا شصت متولد شدند با توجه به شرايط اجتماعي خاصي آن دوران، مانند دفاع مقدس و پس از آن آغاز سازندگي و در نهايت بروز مشكلات مختلف اقتصادي در كشور، با اين‌كه تحصيلات دانشگاهي هم داشتند، نتوانستند آنچنان كه بايد شغل و آينده مناسبي براي خود دست‌وپا كنند و همين مسئله يكي از بزرگ‌ترين موانع آنان براي ازدواج بود؛ آن جوانان، امروز شامل ده ميليون ميانسالي هستند كه به تجرد قطعي رسيده‌اند؛ يعني ده ميليون ايراني نتوانسته‌اند ازدواج كنند، خانواده‌اي تشكيل داده و فرزندآوري كنند.


فرزنداني كه در دهه‌هاي پنجاه تا شصت متولد شدند با توجه به شرايط اجتماعي خاصي آن دوران، مانند دفاع مقدس و پس از آن آغاز سازندگي و در نهايت بروز مشكلات مختلف اقتصادي در كشور، با اين‌كه تحصيلات دانشگاهي هم داشتند، نتوانستند آنچنان كه بايد شغل و آينده مناسبي براي خود دست‌وپا كنند و همين مسئله يكي از بزرگ‌ترين موانع آنان براي ازدواج بود؛ آن جوانان، امروز شامل ده ميليون ميانسالي هستند كه به تجرد قطعي رسيده‌اند؛ يعني ده ميليون ايراني نتوانسته‌اند ازدواج كنند، خانواده‌اي تشكيل داده و فرزندآوري كنند.
وضعيت در مورد دهه‌هاي بعدي هم چندان مناسب نيست، ازدواج در بين اين دهه‌ها هم كم اتفاق مي‌افتد و اگر چنين اتفاق خجسته‌اي
رخ دهد، معمولا چندان نمي‌پايد، چنانچه براساس آمارهای سازمان ثبت احوال کشور، ۱۲.۲ درصد از ازدواج‌های صورت گرفته بین سال ۹۱ تا ۹۷ به طلاق ختم شده و ۲.۸ درصد از این زوج‌های طلاق‌ گرفته فقط یک سال با هم زندگی کرده‌اند.
به تعبیری، میزان طلاق ثبت شده نسبت به ازدواج‌های ثبت شده حدود ۲۰ درصد است و میانگین سنی طلاق ۲۵ تا ۲۶ سالگی است. یعنی نسل ازدواج‌هایی که به طلاق ختم شده به دهه هفتادی‌ها رسیده و حدود نیمی از نسل ازدواج‌های زنان که منجر به طلاق شده‌اند، مربوط به زنان دهه هفتادی است. بر اساس آمارهای موجود روند طلاق در ایران افزایشی و بالعکس، ازدواج، کاهشی بوده است.
متاسفانه نگاه برخي مسئولان به مشكلاتي از اين قبيل، نگاهي جزيره‌اي است؛ نگاه جزيره‌اي داشتن به مشكلات اجتماعي، يعني اين برخي مسئولان، چنين مشكلاتي را تنها و منفرد مي‌نگرند بدون آن‌كه متوجه باشند امر ازدواج، در ذات خود، اجتماعي است و ساز‌وكار و كاربست اجتماعي دارد و بسياري از چنين اموراجتماعي وابستگي تام دارند به شاخص رفاه مردم؛ هرچه مردم از رفاه بالاتري برخوردار باشند، طبعا ميزان ازدواج و پايداري آن در جامعه بيشتر خواهد بود. بخش مهمي از معضل ازدواج و افزايش طلاق بازمي‌گردد به سیاست‌گذاری‌هاي كلان؛ نمی‌توان تأثیر تصمیم‌گیری‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در اين مورد ناديده گرفت. بخش دیگري كه  به خود افراد بازمی‌گردد، مانند مهارت همسرداری، مهارت‌های بین فردی، فرهنگ گفت‌وگو و خودمراقبتی از جمله موضوعاتی هستند که بايد مانند كشورهاي توسعه يافته يا توسط خانواده و يا توسط مدارس و دانشگاه‌ها و فضاي رشديافته فرهنگي جامعه، به جوانان آموخته شود كه متاسفانه در سال‌هاي اخير نسبت به چنين آموزش‌هايي غفلت شده و صرفا مدرك‌گرايي و عبور از خط پايان مارتن كنكورچنان مدارس،خانواده‌ها و فرزندان را درگير كرده كه كمتر كسي متوجه اهميت آموزش مهارت‌هاي زندگي به فرزندان اين سامان شده است. نكته مهم ديگر در همين رابطه نياز به مشاوره است كه متاسفانه خدمات مشاوره‌اي و و روان‌كاوي در كشور ما  هزينه بسيار بالايي دارد، در حالي‌كه با تكيه بر مشاوره‌هاي ارزان و حتي رايگان مي‌توان ازدواج و طلاق را مديريت كرد.  
تمام اين اتفاقات نه چندان خوشايند اجتماعي در حالي اتفاق مي‌افتد كه طبق گزارش سازمان آمار کشور، جمعیت ایران در سال ۹۸ به حدود
 ۸۳ میلیون نفر رسیده  و اکنون جمعیت سالمند بالای ۶۰ سال با رقم
 ۸ میلیون و ۲۳۱ هزار نفر، یعنی حدود ۹.۹ درصد جمعیت کشور و جمعیت بالای ۶۵ سال، ۶.۴ درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند. از همين حالا زنگ هشدار پير شدن جمعيت كشوربه صدا درآمده است!