جامعه ای با "معیشت دست به دست"

«کشور همچنان در قرنطینه شغلی به سر می برد و بازارها و پاساژها تعطیل شده اند و مغازه داران به دستور ستاد کرونا کسب و کار خود را متوقف و کرکره مغازه ها را بسته اند. مردم نیز با توجه به افزایش سرعت ابتلای کرونا از هرگونه عبور و مرور غیرضرور اجتناب کرده و حدالمقدور از خانه بیرون نمی آیند. همچنین کارکنان بخش های دولتی نیز به ضرورت حضور و خدمت رسانی به صورت دورکاری امورات مربوطه را حل و فصل می کنند...»

جامعه ای با "معیشت دست به دست"

«کشور همچنان در قرنطینه شغلی به سر می برد و بازارها و پاساژها تعطیل شده اند و مغازه داران به دستور ستاد کرونا کسب و کار خود را متوقف و کرکره مغازه ها را بسته اند. مردم نیز با توجه به افزایش سرعت ابتلای کرونا از هرگونه عبور و مرور غیرضرور اجتناب کرده و حدالمقدور از خانه بیرون نمی آیند. همچنین کارکنان بخش های دولتی نیز به ضرورت حضور و خدمت رسانی به صورت دورکاری امورات مربوطه را حل و فصل می کنند...»

آنچه گفته شد صرفاً کلماتی بود که در کنارهم جملاتی مفید را تشکیل داد،اما از روی کاغذ تکان نخورند و نتوانستند معنای عملی پیدا کنند. چرا که براساس مشاهده عینی از بازار تهران برخی سراها و پاساژها به صورت نیمه تعطیل هستند و مشتریان تلفنی با صاحب مغازه هماهنگ می کردند و داخل پاساژ می رفتند.
برخی دیگر کسبه در اقصی نقاط شهر نیز اگر در معابر اصلی نبودند که عادی فعالیت داشتند و آنها که در خیابان های اصلی و مراکز فروش هستند یا کرکره ها نیمه بازاست و فعالیت دارند و یا شماره تلفن خود را پشت کرکره چسبانده اند و مشتریان با تلفن هماهنگ می کنند و به داخل می روند. از سوی دیگر مردم نیز هر روز در ازدهام مترو و اتوبوس سرکار می روند و برمی گردند و مشخص نیست هر بار چه تعداد به کرونا مبتلا 
می شوند و چه تعداد به کام مرگ می روند.
علت این عدم تحقق پروتکل ها و دستورالعمل های کرونایی هیچ ربطی به فرهنگ و شعور اجتماعی ندارد و بی جهت نباید تقصیرها را به گردن جامعه و بداخلاقی اجتماعی آنها در پذیرش اوامر حاکمه دانست. چرا که هر عقل سلیمی هرچقدر هم که دربرابر رفتارهای اجتماعی سرکش باشد،در به خطر انداختن جان خود محتاط عمل می کند.
لذا عامل اصلی عدم تحقق برنامه ریزی های بهداشتی و دستورالعمل های کرونایی "معیشت دست به دست" جامعه ما می باشد. "معیشت دست به دست" به این معناست که افراد جامعه امورات اقتصادیشان به مرحله رسیده است که مجبورند هرآنچه را که امروز به دست آورده اند را با دست دیگر به شکم خانواده بریزند. یعنی اگر امروز ما دستی که کار می کند را ببندیم، دست دیگر چیزی ندارد که بخورد و معیشت زندگی را بگذراند!.
ما از مردم می خواهیم که کسب و کار خود را تعطیل کنند و درخانه بمانند و مانع از ازدهام و شلوغی شوند. اما فکری برای کرایه مغازه آنها، 
چک ها سررسید آنها، تعهدات و مطالبات آنها و از همه مهمتر سیرکردن شکم آنها نداریم و به حال خودشان رها کرده ایم و هر روز گزارش می سازیم و با دوربین آنها را غافلگیر می کنیم که کرونا را جدی نمی گیرند!
باورکنید که مردم ایران نیز مانند تمام مردم دنیا کرونا را جدی 
گرفته اند و دلخون از مرگ هموطنانشان هستند که هرروز تعدادشان افزایش می یابد. اما واقعاً چاره ای ندارند جز اینکه مشغول کسب و کار شوند. از دست فروشان مترو گرفته تا مغازه داران پاساژها مجبورند متناسب با مخارج جاری خود کسب درآمد کنند. 
لذا نمی توان تقصیر را به گردن مردم و یا ستاد کرونا انداخت. آنچه به عنوان راه حل این قضیه مطرح است افزایش سرعت واردات و تهیه واکسن و تزریق هرچه سریعتر در میان گروه های سنی و پرخطر است. با واکسن سرعت ابتلا کاهش می یابد و روال کسب وکارهای جامعه به حالت عادی باز می گردد. در غیر این صورت دچار یک تناقض معنایی و عملی در برابر کرونا هستیم و نتیجه مثبتی به دنبال نخواهد داشت.