ارتباط مستقیم امنیت غذایی مردم با امنیت کشور

داشتن خوراک،پوشاک ومسکن از نیازهای اولیه انسان می باشد که در اولویت بندی همین ضروریات نیز باز بحث خوراک در رتبه نخست است. داشتن امنیت غذایی یک اصل اساسی برای ادامه حیات انسان می باشد. این امنیت غذایی بسته به سطح توسعه رفاه در میان جوامع، متفاوت است.

ارتباط مستقیم امنیت غذایی مردم با امنیت کشور

داشتن خوراک،پوشاک ومسکن از نیازهای اولیه انسان می باشد که در اولویت بندی همین ضروریات نیز باز بحث خوراک در رتبه نخست است. داشتن امنیت غذایی یک اصل اساسی برای ادامه حیات انسان می باشد. این امنیت غذایی بسته به سطح توسعه رفاه در میان جوامع، متفاوت است.
دربرخی جوامع بر نوع ویتامین ها و پروتئین و دیگر مواد مفید برای حفظ سلامت شهروندان تاکید می شود و در برخی جوامع مردم می کوشند که فقط بتوانند شکم خود و خانواده را سیر کنند و اهمیتی به کیفیت غذا نمی دهند.
البته این بی تفاوتی بیشتر در جوامعی است که در آن فقر نهادینه شده و یا کشورشان دچار جنگ نظامی و یا بحرانی همچون ورشکستگی اقتصادی است.
حال برگردیم به وضعیت امنیت غذایی درکشورمان و باید به برخی آمارها و از آن مهمتر مشاهدات عینی استناد کرد تا بتوان نگاه واقع بینانه ای به مسئله مذکور داشت. متاسفانه بنابر اعلام مسئولان و نهادهای حمایتی طی سال های اخیر نزدیک به 50 میلیون نفر از مردم کشورمان نیازمند
کمک های ضروری مالی هستند تا بتوانند امورات معیشتی زندگی خود را برطرف سازند. مصرف سرانه مرغ و گوشت بیش از 30 درصد کاهش داشته، مصرف کلی لبنیات بیش از 30 درصد و مصرف شیر 43 درصد کاهش داشته است. در برخی محلات در شهرهای مختلف کشور می بینیم که مردم حتی برای خرید نان توانایی ندارند و نانوایان برای آنها حساب دفتری بازکرده اند!. در بحث نان به عنوان استراتژیک ترین غذا و هسته مرکزی امنیت غذایی، می بینیم که امسال به گفته مسئولان نیازمند 7 و نیم تن گندم وارداتی هستیم که باتوجه شرایط تحریمی با اما و اگرهای فراوانی برای چگونگی خرید و واردات آن مواجهیم.
لذا باید بپذیریم که فقر در کشور ما نهادینه شده و به طور غیرمستقیم درگیرجنگ نظامی هستیم و به لحاظ اقتصادی یکی از سخت ترین دوران تاریخ خود را تجربه می کنیم. حال در چنین وضعیتی باید از
 راه حل ها صحبت کرد. اینکه چطور باید از هزینه های جنگ نظامی غیرمستقیم رهایی یابیم و بتوانیم از زیر بار تحریم های اقتصادی رهایی یابیم و با بهبود شرایط مالی برای عموم، از میزان فقر بکاهیم. تمام این چندگانه مدیریتی بازمی گردد به اینکه ما توازنی میان سیاست داخلی وخارجی خود ایجاد کنیم.
این توازن برهم خورده است و هرچقدر که ما بر خودکفایی درعرصه داخلی تاکید می کنیم به همان نسبت در سمت تعاملات خارجی و ارتباط با دنیا دچار ضعف شده ایم. امروز ما هیچ تعامل سازنده ای با اقتصاد جهانی نداریم و ارتباطمان با اقتصاد کشورهایی همچون چین و هند و روسیه درحد فروش مواد خام نفتی و واردات کالاهای غیرانتخابی است. به نوعی شاهد تهاتری معیوب هستیم.
باید به تعادلی معقول برسیم که در آن از توان سیاست خارجی برای خودکفایی داخلی بهره ببریم. الان ما برای تامین نان خود به واردات گندم محتاج شده ایم، آیا با شعار خودکفایی و مقاومت در مقابل تحریم ها
می توان این کمبود را جبران کرد.
جدای از این مباحث باید به این نکته توجه داشت که مردم ما واقعاً دیگر تاب و توانی برای مقاومت ندارند و فشارهای اقتصادی بنیان
خانواده ها را نشانه گرفته است. ضروری است تا مسئولان و دلسوزان واقعی کشور سریعتر راه نجاتی برای برون رفت از این وضعیت اتخاذ کنند و راه حل واقعی و بدور از شعار زدگی را در دستورکار سیاست های اجرایی کشور
قراردهند.