یک زندگی تلخ هدیه یک تصمیم

طرح غربالگری جنین که طی سال های گذشته توانسته بود تا حد زیادی جلوی تولد افراد با معلولیت جسمی و ذهنی را بگیرد. افرادی که ناخواسته با سخت ترین وضعیت جسمی به دنیا می آمدند و تا آخر عمر در سخت ترین شرایط و با کمترین امکانات باید زندگی می کردند.

یک زندگی تلخ هدیه یک تصمیم

طرح غربالگری جنین که طی سال های گذشته توانسته بود تا حد زیادی جلوی تولد افراد با معلولیت جسمی و ذهنی را بگیرد. افرادی که ناخواسته با سخت ترین وضعیت جسمی به دنیا می آمدند و تا آخر عمر در سخت ترین شرایط و با کمترین امکانات باید زندگی می کردند.
ضمن اینکه این سختی ها برای والدین و اطرافیانشان چندین برابر بود.
به سبب سختی و هزینه بالای نگهداری از این افراد در خانه نهایتا سرپرستی آنها به بهزیستی سپرده می شود و در آنجا به سبب تعدد معلولان و مددجویان نیاز به تأمین بودجه از سوی دولت بالا می رود. به عبارتی
ساده تر هزینه بالای نگهداری این افراد بر دوش جامعه می افتد و به جای صرف هزینه های فراوان برای رشد افراد در جامعه باید میلیاردها تومان صرفا برای نگهداری این بیماران به مراکز بهزیستی پرداخت شود و در همین راستا به سبب اولویت های مالی دولت و محدودیت های درآمدی همواره این افراد با کمترین امکانات زندگی می کنند تا با ترک این دنیا به آرامش ابدی برسند.
تمام این سختی های فردی و اجتماعی و آسیب های روحی و روانی برای خانواده ها و صرف بودجه های کلان در سراسر کشور به این خاطر است که برخی به بهانه"رشد و افزایش جوانی جمعیت" طرح غربالگری جنین را حذف کرده اند که هیچ جنینی سقط نشود و شمار جمعیت بالا رود. اما به این فکر نمی کنند که قرار است چه انسانی چشم در این جهان بگشاید و عواقب حضورش صرفا به لحاظ جسمی برای خانواده و جامعه اش تا چه حد می تواند تلخ و هزینه آور باشد.
زوج جوانی را تصور کنید که پس یکی دوسال زندگی مشترک اقدام به
فرزند آوری می کنند اما به سبب تصمیمی که برخی مسئولان برای آنها در مورد حذف طرح غربالگری گرفته اند، دارای فرزندی معلول خواهند شد! طعم و حس شیرین مادر شدن در چنین وضعیتی چطور خواهد بود آیا تصمیم گیرندگان این طرح به این مسائل فکر کرده اند و یا اصلا حاضرند جای پدر و مادری باشند که به سبب عدم انجام غربالگری صاحب یک فرزند معلول شده اند!
از سوی دیگر آیا به این فکر کرده اند که با چنین وضعیت اقتصادی که زن و شوهر شاغل هستند و مجبورند کار کنند تا هزینه های جاری را تأمین کنند، چطور می توانند هزینه های درمان و نگهداری یک فرزند معلول را تأمین کنند.
کمی جلوتر برویم...، پس از گذشت ۱۰ تا ۲۰ سال و عبور سن پدر و مادر از ۵۰ سال قطعا توان و انرژی جوانی تحلیل خواهد رفت و فرزند معلولشان بزرگ شده درحالی که انجام ساده ترین کارهای شخصی برایش امکان ندارد و والدین مجبورند برای او انجام دهند! چه حسی به پدر و مادر با دیدن این وضعیت دست خواهد داد و چه عذابی بر فرزند معلول تحمیل می شود؟!
تصور کنید خانواده ای که دارای معلول جسمی و ذهنی است دارای فرزند سالم دیگری شود( البته اگر فرزند بعدی نیز به واسطه نبود طرح غربالگری معلول نباشد!)، مسلما نیازمند هزینه های جانبی برای تحصیل و رشد می باشد اما خانواده به سبب هزینه های سنگین درمان و نگهداری فرزند معلول نمی توانند به خوبی هزینه های تربیت و آموزش و ... فرزند سالمشان را نیز تأمین کنند. باز هم با عارضه ای اجتماعی مواجه خواهیم شد که ناشی از عدم انجام یک غربالگری ساده است!
درکنار تمام این مشکلات حس ترحم و خجالت زدگی خانواده و حتی خود بیمار را نیز به این ماجرا اضافه کنید،واقعا زندگی چند نفر به طور مستقیم نابود می شود و به طور غیر مستقیم جامعه ای از آن رنج خواهد برد. تمام این مشکلات صرفا ناشی از تصمیم چند نماینده و مسئول است که گویا توجهی به بطن تصمیمشان ندارند. بهتر است این تصمیم گیرندگان برای اصرار بر صلاحیت تصمیمشان سری به بهزیستی و یا خانواده های دارای معلول بزنند.