هیچگاه به واقعیات، واقعی نگاه نمی کنیم

چاره ای نیست و همیشه باید تبعات سلیقه گرایی برخی مسئولین و شخصیت های سیاسی را تمامی مردم کشور بپردازند. البته شاید بعضاً هزینه ای هم نداشته باشد و صرفاً جهت خوراک رسانه ای و داخلی مطرح گردد که مثلاً خود را منتسب به جریانی خاص بدانند و اینطور وانمود کنند که از تمام حقایق باخبرند و دیگران سر در گریبان جهل و بی خبری دارند و متوجه نیستند در ایران وجهان چه می گذرد.

هیچگاه به واقعیات، واقعی نگاه نمی کنیم


 

چاره ای نیست و همیشه باید تبعات سلیقه گرایی برخی مسئولین و شخصیت های سیاسی را تمامی مردم کشور بپردازند. البته شاید بعضاً هزینه ای هم نداشته باشد و صرفاً جهت خوراک رسانه ای و داخلی مطرح گردد که مثلاً خود را منتسب به جریانی خاص بدانند و اینطور وانمود کنند که از تمام حقایق باخبرند و دیگران سر در گریبان جهل و بی خبری دارند و متوجه نیستند در ایران وجهان چه می گذرد.
نگران کننده تر از همه این است که واقعیت ها را آنطور که خود درک می کنیم و یا تمایل داریم دیگران آنطور درک کنند، تفسیر و تشریح
می کنیم بی آنکه متوجه باشیم واقعیت حقیقی چیست و اظهارات و اقدامات ما چه تبعاتی می تواند برای کشور و ملت داشته باشد. حتی به این توجه
نمی شود که اظهارات غیرمنطقی و غیر اصولی می تواند جایگاه و منزلت شخص را نزد افکار عمومی به طریق شدیدی به افول بکشاند.
اما این مسئله برای برخی اشخاص سیاسی مهم نیست و آنها سعی دارند خود را به گونه ای جلوتر از انقلاب و نظام بدانند و دایه دلسوزتر از مادر شوند. درحالی که انقلاب هیچ سنخیتی با اعمال و رفتار ظاهری و تبلیغاتی ندارد و اصالت آن بر پایه رضایت ملت است و بس.
اینکه درهر حوزه ای بخواهیم مسائل را با نگاهی در ظاهر ارزشی و انقلابی تلقی کنیم، به منزله نادیده گرفتن وجوه مختلف واقعیاتی است که در اطرافمان وجود دارد و به عبارتی با دست خود چشم بندی برچشمانمان
می زنیم تا واقعیت را نبینیم و آنطور که خود تمایل داریم آن را تصور کنیم.
به عنوان مثال در مورد کرونا می بینیم که برخی مسئولان و
شخصیت های سیاسی از مرگ و میرهای سه رقمی و دو رقمی در آمریکا و اروپا به گونه ای خرسند هستند که انگار دستاوردی بزرگ برای کشورمان رقم خورده و روند توسعه درکشورمان سرعت گرفته است!. واکسن های ساخت آمریکا و اروپا را ناکارآمد معرفی می کنند، اما حرفی از ناتوانایی واکسن های چینی در کنترل این بیماری در شهرهای شانگهای و پکن
 نمی زنند و مرگ روزانه 5هزار نفر در این کشور را نمی بینند. مرگ حتی یک انسان در شرق و غرب و شمال و جنوب این کره خاکی مایه تأسف است و نباید تمام مسائل دنیا را با عینک سیاسی و با رنگ و لعاب غیرواقعی مشاهده کرد.
حرف بر سر این است که چرا با حوادث و تحولات داخلی و سیر حرکت جامعه جهانی از منظر واقعیت برخورد نمی کنیم تا اظهارنظرها و
 تحلیل ها و راهکارها براساس واقعیات باشد تا آنچه به عنوان خروجی به دست می آوریم متناسب با حقایق و برپایه عقلانیت باشد.
اینکه کرونا را عامل بی کفایتی مدیریتی در غرب بدانیم، زمستان را فصل به زانو درآمدن و التماس کردن اروپایی ها برای خرید انرژی قلمداد کنیم، مشکلات داخلی خود را نادیده بگیریم و به دنبال انعکاس
 نارضایتی های فرانسه و انگلیس باشیم، قطعاً برنامه و سیاست معقولی برای نیل به پیشرفت نخواهد بود و از قضا هیچ سنخیتی نیز با اهداف عالیه انقلاب نیز ندارد. حال اگر معنا و مفهوم انقلاب و انقلابی براساس سلایق افراد و
جریان های سیاسی بازتعریف می شود این بحث دیگری است که باید منتظر تشدید تبعات و اثرات مخرب آن برای کشور و ملت بود. مگر اینکه عقلانیتی دلسوز جلوی این جریان را بگیرد و از انحرافات پیش آمده جلوگیری
 نماید.