موفقیت را منوط به "شانس" کرده ایم!

نوجوانان و جوانان در بدو ورودشان به فعالیت ها و عرصه های اجتماعی و کسب استقلال در تعیین تکلیف تصمیمات و اقدامات خود، آمال و آرزوهایی را ترسیم می کنند که نگاه به قله پیشرفت دارد. هریک به نحوی مسیری را براساس تشخیص خود برای رسیدن به پیشرفت و موفقیت انتخاب می کنند. برخی مسیر تحصیل را انتخاب می کنند، عده ای به سمت بازار کار می روند، برخی مهاجرت را انتخاب می کنند و برخی نیز تلفیقی از روش های مختلف را برای رسیدن به موفقیت انتخاب می کنند.

موفقیت را منوط به "شانس" کرده ایم!


 

نوجوانان و جوانان در بدو ورودشان به فعالیت ها و عرصه های اجتماعی و کسب استقلال در تعیین تکلیف تصمیمات و اقدامات خود، آمال و آرزوهایی را ترسیم می کنند که نگاه به قله پیشرفت دارد. هریک به نحوی مسیری را براساس تشخیص خود برای رسیدن به پیشرفت و موفقیت انتخاب می کنند. برخی مسیر تحصیل را انتخاب می کنند، عده ای به سمت بازار کار می روند، برخی مهاجرت را انتخاب می کنند و برخی نیز تلفیقی از روش های مختلف را برای رسیدن به موفقیت انتخاب می کنند.
طبیعتاً وظیفه حکومت و دولت این است که این مسیرها را با مدیریت صحیح برای جوانان و دیگر اقشار جامعه هموار کنند تا هر فردی بسته به انرژی و تلاش و هزینه ای که در کسب موفقیت انجام می دهد، نتیجه متناسب با آن را دریافت کند.
متأسفانه این روند مدیریتی در کشورمان از مسیر طبیعی خود خارج شده و افراد حتی اگر در مسیرهای انتخابی نهایت تلاش خود را بکنند به سبب نبود شرایط و فضای سالم رقابتی و کمبود امکانات به سرمنزل مقصود نمی رسد. به همین سبب است که برای داشتن یک فعالیت و برنامه ریزی موفق برای آینده مولفه "شانس" تنها روزنه امید است. البته در بطن مفهوم این مولفه معانی و واقعیت های بسیاری نهفته است که اغلب به معنای
بی عدالتی و  تخلفات غیرقانونی است.
امروز هر فعالیتی را که در عرصه اجتماعی و اقتصادی در ذهن مرور کنید، باید گزینه "شانس" را در اول و یا آخر آن ذکر کنید تا صورت مسئله درست از آب درآید. اگر می خواهید تحصیل کنید باید "شانس" بیارید و درکنکور قبول شوید؛ اگر می خواهید کسب و کاری راه بیندازید باید انواع گزینه های "شانس" را پیش خود بچینید تا مجوز بگیرید یا دچار تورم لحظه و کاهش ارزش سرمایه نشوید؛ اگر به دنبال مهاجرت هستید باید "شانس" بیاورید تا بتوانید در کشورمورد نظر پذیرش شوید؛ اگر به دنبال خرید خودرو هستید باید "شانس" بیاورید تا در قرعه کشی برنده شوید؛ اگر می خواهید خانه بخرید باید "شانس" داشته باشید و در زمانی بخرید که قیمت ها نجومی نباشد؛ اگر متقاضی وام از بانک هستید باید "شانس" بیاورید و منابعی برای شما موجود باشد؛ یا اگر مشکلی اداری در امورات کاری خود دارید باید "شانس" بیاورید و دوست و آشنایی در آنجا پیدا کنید تا کارتان سریع انجام شود.
شاید بتوان ده ها یا صدها مورد دیگر به این موارد اضافه کرد، اما مراد چرایی مشروط شدن موفقیت و حصول نتیجه به "شانس" در امورات کشور می باشد. طبیعی است زمانی که امکانات و شرایط دستیابی به آن به "شانس" محدود و مشروط می شود، افراد چشم به مسیری خارج از مسیرهای موجود می دوزند که اغلب به ناکجا آباد ختم می شود!.
وقتی 10 میلیون نفر برای 20 هزار خودرو ثبت نام می کنند، یعنی از هر 500 نفر یک نفر "شانس" برنده شدن رانت نهفته در آن را دارد. آنها که "شانس" نیاورده اند باید چه کنند تا از این جهش تورمی اقتصاد جا نمانند و سرمایه آنها بی ارزش نشود. یا اساساً آنهایی که پولی برای شرکت در این قرعه کشی ها ندارند تکلیفشان چیست؟ آنها باید از چه جهت "شانس" بیاورند تا زیر بار فشارها له نشوند؟ اصلاً موفقیت برای این اقشار به چه معناست؟!
پرداختن به ریشه های چنین مدل مدیریتی شاید روزها و
 ماه ها زمان لازم داشته باشد، اما به طور کلی و خلاصه باید از مسئولان و
سیاست گذاران اجرایی کشور خواست که عدالت اجتماعی و اقتصادی را حتی به صورت محدود برای همگان فراهم کنند تا آینده کشور و اقشار مختلف مردم، به ویژه جوانان متکی به "شانس" نباشد و تنها راه گریز از آن مهاجرت قلمداد نشود.