تابوشکني و حرکت به سمت رشد اجتماعي

در روزهاي گذشته موجي عظيم از روايت‌هاي تکان‌دهنده و گاه باورنکردني از آزار جنسي، تعرض و تجاوز به زنان، شبکه‌هاي اجتماعي را به تسخير خود درآورده است؛ حرکتي بي‌سابقه در جامعه ايراني.

تابوشکني و حرکت به سمت رشد اجتماعي

 

در روزهاي گذشته موجي عظيم از روايت‌هاي تکان‌دهنده و گاه باورنکردني از آزار جنسي، تعرض و تجاوز به زنان، شبکه‌هاي اجتماعي را به تسخير خود درآورده است؛ حرکتي بي‌سابقه در جامعه ايراني.

اين روايت‌ها نه تنها به لحاظ کيفيت هولناک اتفاقات، بلکه از نظر دامنه، گستردگي و جايگاه افرادي هم که متهم به تعرض و تجاوز شده اند، حيرت‌آور است. شماري از هنرمندان ستايش‌شده، روزنامه‌نگاران شناخته‌شده و نخبگان جامعه در اين موج با اتهام سهمگين تعرض و تجاوز مواجه شده‌اند؛ اتهامي که از سوي شماري از آن‌ها رد شده است. البته فارغ از صحت و سقم اتهامات وارده که از دايره اين مقال خارج است و تاکيد بر اين واقعيت که مي بايستي در اين جريان حساب افشاگري عليه مجرمان با موضوع ترور شخصيت و تصفيه حساب هاي شخصي را با دقت و وسواس از يکديگر جدا کرد ليکن قطعا

اين موج و حرکت مجازي، هم‌زمان راه را براي بحث‌هاي مهم اخلاقي، اجتماعي و حقوقي باز کرده است؛ اين که در مقابل آزار جنسي بايد چه کرد؟ چرا برخي زنان قرباني تجاوز و تعرض همچنان خود را بابت اين اتفاق ملامت مي‌کنند؟

چرا بعد از اين حادثه زن بايد دچار افسردگي و آسيب روحي تا سرحد خودکشي شود، اما مرد بدون هيچ عواقبي تا قبل از اثبات و دستگيري توسط محاکم قضائي از خود ندامت و پشيماني بروز نمي دهد و حتي در اين مسير وقيح تر شده و تعداد ارتکاب به اين جرم را افزايش مي دهد.

همه اين موارد باز مي گردد به تابوهاي نادرست اخلاقي ما که از يک فرهنگ سنتي مردسالارانه تا به امروز پابرجا مانده است. اينکه اگر جرمي به لحاظ ناموسي رخ دهد بدون هرگونه محاکمه و بررسي وقايع، اولين گزينه براي «سرزنش شدن» زنان و دختران هستند!. عليرغم اينکه در اکثر موارد متجاوز و آنکه به زور و يا فريب اقدام به تجاوز کرده، آقايان هستند اما لکه و برچسب ناپاکي به دامن زنان چسبانده مي شود و با يک حرکت ناخواسته و يا اشتباه اين زندگي دختران و زنان است که براي يک عمر به تباهي کشيده مي شود و تبديل به انساني منزوي و غيرقابل اعتماد مي شوند.

اما با تمام اين حسرت ها و تأسف ها، جاي بسي اميدواري است که امروز شبکه هاي مجازي توانسته اند با راه اندازي هشتگ ها و ترندهاي جهاني در سراسر دنيا، موجي عظيم به راه بيندازند تا قربانيان تجاوزات جنسي بتوانند با همراهي يکديگر از پس نقاب «ترس و سرزنش» خارج شوند و حکايت تلخ اتفاقاتي که برايشان رخ داده را بازگو کنند تا افکارعمومي بشنود و بفهمد که در يک روايت تجاوز جنسي، قربانيان کمترين سهم از تقصير را دارند و بيشترين مجازات وفشار رواني بر آنها تحميل مي شود.

لذا بايد اين تابوهاي اخلاقي سنتي شکسته شود و با فراهم سازي بستر فرهنگي درميان خانواده ها و نيروهاي قضائي و انتظامي، بايد از قربانيان تجاوز جنسي حمايت شود و مجرمين به جزاي اعمال خود برسند. نبايد اجازه داد اين مخفي کاري هاي سنتي از ترس اينکه آبروي خانوادگي ريخته شود و يا تعصبات ناصحيح درميان اعضاي خانواده، مانع از احقاق حقوق قرباني گردد و اين فرصت را به متجاوز بدهد که بر تکرار جرم اصرار ورزد.

حرف هاي ناگفته در اين زمينه بسيار است اما قدر مسلم نبايد اجازه داد متجاوزين و فرصت طلبان جنسي به بهانه اينکه فرد قرباني براي حفظ آبروي خود لب نمي گشايد و شکايتي نمي کند چون نمي تواند آن را اثبات کند، وقيح تر شوند و در پشت قوانين بازنگري نشده ما خود را درامان بدانند.

اگر امروز شبکه هاي مجازي و هشتگ گذاري هاي جهاني موجب بازشدن اين زخم قديمي نبود، مي ديديم امثال متهماني که به گفته خودشان از روي «هيجان و سرگرمي» همچنان اقدام به آزار دختران جوان مي کردند و کسي معترض نمي شد. اگر امروز شبکه هاي مجازي قادر به فرهنگ سازي هستند، بايد از آنها حمايت کرد و مسئولان به جاي ايجاد محدوديت ها و مانع تراشي براي استفاده از اين فضا، بايد به فکر برنامه ريزي و خوراک دهي به مخاطبان در اين بستر باشند.

اگر اين فضا نبود کدام دختري و کدام قرباني تجاوز جنسي مي توانست خود را با متهم نامبرده رو به رو کند. چند درصد از قربانيان به سبب شرايط خانوادگي و اجتماعي حاضر مي شدند به تنهايي عليه وي اقامه دعوا کنند. پس مي بينيم که فضاي مجازي توانست با همراه ساختن صداي قربانيان، يکي از اين مجرمين متجاوز را به چنگ قانون گرفتار کند تا زنگ هشدار براي ديگرمتجاوزين و افرادي که چنين اميالي را دنبال مي کنند، احساس خطر کنند.

hamidasgari2020@yahoo.com