ضرورت ايجاد آرامش رواني براي جامعه

مشكلات و معضلاتي كه جامعه با آن درگير است به شدت افزايش يافته و مردم با گرفتاري هاي شخصي و اجتماعي كه دچار هستند هرلحظه چشم به راه اقدامي تحولي از سوي مسئولان دارند تا تنفسي و راه نجاتي براي زندگي خود بيابند.

ضرورت ايجاد آرامش رواني براي جامعه

مشكلات و معضلاتي كه جامعه با آن درگير است به شدت افزايش يافته و مردم با گرفتاري هاي شخصي و اجتماعي كه دچار هستند هرلحظه چشم به راه اقدامي تحولي از سوي مسئولان دارند تا تنفسي و راه نجاتي براي زندگي خود بيابند.
منتظرند ببينند در برابر چالش ها و فسادهايي كه رخ مي دهد و موجب تشديد درد آنها مي گردد چه اقدامي براي برخورد صورت مي گيرد. منتظرند تا وضعيت نابسامان اقتصادي را ثبات بخشند تا باري از دوش مردم برداشته شود.
مدام از تحول و تغيير صحبت مي شود؛ همان ها كه در مسند مسئوليت هستند حرف از تغييري مي زنند كه خودشان تا پيش از اين نيز مسئوليت امور را برعهده داشته اند.
تمام اين مسائل را مردم ناديده مي گيرند و بار ديگر به پاس  ارزش هاي اصيل انقلابشان اعتماد مي كنند، اما انتظار دارند تا حداقل اولويت ها و مشكلاتشان مورد توجه مسئولان و نمايندگانشان قرار گيرد. نمي شود كه پس از عبور از نياز به حضور مردم شعارهايي كه همگي بر محور معاش و بهبود اقتصاد مطرح مي شد، به يكباره كنار رود و بحث هاي حاشيه اي كه اساساً هيچ كجاي زندگي مردم قرار نمي گيرد جايگزين آن مي شود.
متأسفانه در برخي دستگاه ها و نهادها و حتي خانه ملت شاهديم كه برخي مسئولين و نمايندگان در مسير انجام وظيفه خود به جاي طرح دغدغه هاي مردم به خواسته ها يا پيگيري سلايق و منافع فردي و جناحي خود مي پردازند.
در هر حوزه اي كه مردم انتقاد دارند و نارضايتي ديده مي شود، در همان نقطه اقدامات و تصميمات و اظهاراتي را مي بينيم كه موجب عصبانيت و برهم خوردن روان جامعه مي گردد. گويا برخي وظيفه خود مي دانند كه جامعه را عصبي كنند و يا براي كشور به لحاظ رسانه اي هزينه آفريني كنند.
اين درحالي است كه مي توان درهمين شرايط سخت و پرفشار نيز با مردم همراهي داشت و در راستاي حمايت از نيازهاي آنها قدم برداشت.
درد مردم مشخص است و راه حل هاي آن نيز معلوم است. كافي است در اين مسير حركت كرد و اگر امكان تحقق تمام خواسته ها نيز وجود ندارد، حداقل بخشي از آن را مورد توجه قرار دهيم. مسئولان مي توانند با بيان محدوديت ها و موانع موجود تا حدي از شدت بار و فشار رواني ناشي از سختي هاي زندگي بكاهند و تسلاي خاطر مردم باشند.
اصل بحث اينجاست كه مسئولان بايد خود را خدمتگذار مردم بدانند، نه مسئول مردم!. قرار نيست به جاي آنها ببينند و يا بگويند و يا تصميماتي بگيرند كه با خواست آنها همخواني ندارد. بايد مردم را با مسئولین نزديك كرد و اين مهم ميسر نخواهد شد مگر توجه به نيازها و بيان خواسته هاي مردم و توضيح درمورد مسائلي كه دغدغه جامعه است.
هرچقدر با اظهارات و تصميمات حاشيه اي جامعه را مضطرب و عصبي نمائيم بايد انتظار واكنش هاي گوناگون از آنها داشت.اين واكنش ها خود را در عرصه هاي مختلف مشاركت هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي عيان خواهد ساخت.