صف فروش در بورس، با صرف خريد در صرافي، برابر است

گشايش‌هاي مختلف وعده داده شده توسط دولت، صرفا در زمينه افزايش قيمت‌ها آن‌هم فراتر از نجومي رخ داد، از خودرو گرفته تا لبنيات و تخم‌مرغ و هر چه كه بشود در سبد معيشتي خانوار قرار داد، دچارگشايش قيمت شدند؛ حالا از نظر مردم، كلمه «گشايش»، جاي كلمه «اصلاح» را گرفته است؛ در واقع اصلاح و گشايش تنها در مورد قيمت انواع كالا و افزايش نجومي آن‌ها اتفاق افتاد و بس.

صف فروش در بورس، با صرف خريد در صرافي، برابر است

!

گشايش‌هاي مختلف وعده داده شده توسط دولت، صرفا در زمينه افزايش قيمت‌ها آن‌هم فراتر از نجومي رخ داد، از خودرو گرفته تا لبنيات و تخم‌مرغ و هر چه كه بشود در سبد معيشتي خانوار قرار داد، دچارگشايش قيمت شدند؛ حالا از نظر مردم، كلمه «گشايش»، جاي كلمه «اصلاح» را گرفته است؛ در واقع اصلاح و گشايش تنها در مورد قيمت انواع كالا و افزايش نجومي آن‌ها اتفاق افتاد و بس.
انتظار مردم از بورس كه دولت با خوش‌بيني تمام آنان را دعوت كرده بود تا با خريد سهام گشايشي در امور مالي زندگي خود ايجاد كنند، نه تنها موجب گشايش نشد، كه در بسياري موارد موجب انقباضات اقتصادي را هم فراهم كرد؛ انقباض بدين معنا كه مردم براي تهيه يك نيمروي ساده هم اكنون دچار مشكلات عديده هستند چون به اميدهاي داده شده توسط رئيس‌جمهور، همه هست و نيست خود را وارد بورس كردند و حالا در صف فروش ايستاده‌اند تا آن ميزان سرمايه باقي مانده  را نجات دهند.
 همين صف را در خيابان و ميدان فردوسي هم مي‌توان مشاهده كرد، درست به دليل گشايش در قيمت دلار و سكه! آنان كه توانسته‌اند سرمايه خود را از بورس نجات دهند و از صف فروشندگان خارج شوند، اينك در برابر صرافي‌ها و سكه فروشي‌ها صف بسته‌اند. تا مگر ضرر آن‌طرف را در اين‌جا به سود تبديل كنند.
چنين است كه كلمات در بازي‌هاي بازار، در ميان وعده‌هاي كارشناسي نشده‌اي كه عملي نمي‌شوند، اما با هياهو مانند چشم‌اندازي روشن و اميدآفرين به مردم ارائه مي‌شوند، بار معنايي خاص خود را در ادبيات ما از دست مي‌دهند؛ حالا به تعبير «اصلاح قيمت» كه ديگر برابر شده است با گران شدن، «گشايش» هم افزوده شده است، گشايشي كه اگر براي مردم نان نداشت، براي برخي آب فراوان داشت؛ مانند خودروسازان، كه ناگهان قيمت خودروهاي خود را فراتر از نجومي بالا بردند. مانند قيمت برنج و تخم‌مرغ و انواع لبنيات كه در طي اين گشايش‌ها، جاي خود را در سفره مردم خالي كردند و از دسترس خارج شدند.
آن‌چه در تغيير و تبديل بار معنايي مثبت اين كلمات اتفاق مي‌افتد، مستهلك شدن و احساس ناكامي كردن سرمايه اجتماعي است؛ مردمي كه با هر وعده و وعيدي، صادقانه به ميدان مي‌آيند و در نهايت، به آن‌چه كه نويد داده شده بود، دست نمي‌يابند. سرمايه اجتماعي، همان مردمي هستند كه اين روزها تنها واسطه ارتباط آنان با مسئولان مختلف، كلماتي است از آنان مي‌شنوند و بعد از مدتي متوجه مي‌شوند اين كلمات در دو سوي رابطه دولت و مردم، معناي يكسان و يا حداقل نتيجه يكسان ندارد و همين از اعتماد سرمايه اجتماعي مي‌كاهد و چشم‌انداز آينده را از او مي‌گيرد يا در بهترين حالت اين چشم‌انداز را برايش غيرقابل پيش‌بيني و محو مي‌كند؛ جايي‌كه عملا نمي‌توان تصميم خاصي گرفت يا برنامه‌ريزي خاصي كرد و استهلاك يعني همين؛ يعني هروله بين صف‌هاي بورس و سكه و دلار و مسكن، يعني رفت‌وآمدهايي كه گاهي موجب از دست رفتن آن اندك اعتبار مالي و اميد اجتماعي و اقتصادي مي‌شود. در اين‌صورت است كه بايد پرسيد در نهايت با وجود تغيير بار معنايي تعابير و كلمات، چگونه دوباره مي‌توان اعتماد مردم را جلب كرده براي «گشايش»هاي ديگر آماده نمود.     
a.f.far99@gmail.com