خريدوفروش و قاچاق كودكان نيازمند ورود مستقيم مسئولان است

شايد اگردر اين ميان تنها دست والديني در كار بود كه از نااميد به‌دنيا آوردن فرزند و با توجه به شرايط تا حدودي سخت بهزيستي براي فرزندخواندگي، در كار بود، بازمسئله قابل تحمل بود؛ از قديم هم اين روش رواج داشت كه برخي خانواده‌هاي پرفرزند يكي از فرزندان خود را به خانواده‌اي كه نمي‌توانست بچه‌دار شود اما با خانواده مرجع ارتباط و پيوند خوني و نسبي داشت، مي‌سپردند، به اين ترتيب هر دو خانواده آگاه از اين مسئله به نفع نوزاد عمل كرده و از چندوچون ماجراي همديگر خبر داشتند. اما شوربختانه آن‌چه اين‌روزها در شبكه‌هاي مجازي اتفاق مي‌افتد و يا در گزارش‌هاي خبري خوانده مي‌شود، صورت دردناك و فجيعي از اين نوع بده‌وبستان است؛ وضعيت آناني كه از فرزندآوري و شرايط بهزيستي، نااميد شده‌اند، مشخص است؛ آن‌ها يا رحم اجاره مي‌كنند يا از مادر بارداري كه به دليل مشكلات اقتصادي ناچار از رهاكردن فرزند خود است، نوزاد را مي‌خرند. اما در اين ميان كار به دلالي و واسطه‌گري كشيده و برخي به‌طور شبكه‌اي و سيستماتيك، زناني را در اختيار دارند كه مدام باردار شده و نوزاداني را به‌دنيا آورده و به دست دلالان مي‌سپارند؛ احتمالا براي اين نوع مادران كه يا در اسارت يا در استخدام دلالان هستند، با توجه به وضعيتي كه دارند چندان مهم نيست كه سرنوشت اين نوزادان چه مي‌شود. اين نوزادان اگر شانس بياروند در بهترين حالت ممكن به خانواده‌ها فروخته مي‌شوند و البته قيمت‌ها خيلي بالاست و از دختر و پسر فرق مي‌كند. اما سوي دردناك ماجرا اين است كه برخي از اين نوزادان به قاچاقچيان اعضاي بدن فروخته مي‌شوند، نوزاداني كه همراه با ديگر كودكان قاچاق شده، در كاميون‌ها و تانكرها، به‌سوي سرنوشتي دردناك برده مي‌شوند.


شايد اگردر اين ميان تنها دست والديني در كار بود كه از نااميد به‌دنيا آوردن فرزند و با توجه به شرايط تا حدودي سخت بهزيستي براي فرزندخواندگي، در كار بود، بازمسئله قابل تحمل بود؛ از قديم هم اين روش رواج داشت كه برخي خانواده‌هاي پرفرزند يكي از فرزندان خود را به خانواده‌اي كه نمي‌توانست بچه‌دار شود اما با خانواده مرجع ارتباط و پيوند خوني و نسبي داشت، مي‌سپردند، به اين ترتيب هر دو خانواده آگاه از اين مسئله به نفع نوزاد عمل كرده و از چندوچون ماجراي همديگر خبر داشتند. اما شوربختانه آن‌چه اين‌روزها در شبكه‌هاي مجازي اتفاق مي‌افتد و يا در گزارش‌هاي خبري خوانده مي‌شود، صورت دردناك و فجيعي از اين نوع بده‌وبستان است؛ وضعيت آناني كه از فرزندآوري و شرايط بهزيستي، نااميد شده‌اند، مشخص است؛ آن‌ها يا رحم اجاره مي‌كنند يا از مادر بارداري كه به دليل مشكلات اقتصادي ناچار از رهاكردن فرزند خود است، نوزاد را مي‌خرند. اما در اين ميان كار به دلالي و واسطه‌گري كشيده و برخي به‌طور شبكه‌اي و سيستماتيك، زناني را در اختيار دارند كه مدام باردار شده و نوزاداني را به‌دنيا آورده و به دست دلالان مي‌سپارند؛ احتمالا براي اين نوع مادران كه يا در اسارت يا در استخدام دلالان هستند، با توجه به وضعيتي كه دارند چندان مهم نيست كه سرنوشت اين نوزادان چه مي‌شود. اين نوزادان اگر شانس بياروند در بهترين حالت ممكن به خانواده‌ها فروخته مي‌شوند و البته قيمت‌ها خيلي بالاست و از دختر و پسر فرق مي‌كند. اما سوي دردناك ماجرا اين است كه برخي از اين نوزادان به قاچاقچيان اعضاي بدن فروخته مي‌شوند، نوزاداني كه همراه با ديگر كودكان قاچاق شده، در كاميون‌ها و تانكرها، به‌سوي سرنوشتي دردناك برده مي‌شوند.
مدتي است شرايط اقتصادي خانواده‌ها و به‌ويژه زنان بي‌سرپرست، بدسرپرست و حتي معتاد را وادار به ورود به چنين بازاري كرده است؛ آن‌هم در حالي‌كه در كشور روزي تا حدود 1000 سقط جنين انجام مي‌شود؛ جوانان ازدواج نمي‌كنند، و اگر بكنند تمايلي به فرزندآوري ندارند. با چنين وضعيتي به نظر مي‌رسد كه در كنار وزارت ورزش و جوانان، كشور ما به وزارت خانواده هم نيازمند است؛ درست ماننداغلب كشورهاي توسعه‌يافته و در همين همسايگي خودمان، تركيه كه وزارت خانواد دارد؛ وزارت خانواده ترکیه برای تشویق جوانان به ازدواج، تشکیل خانواده و تربیت فرزند و... به زوج‌هایی که زود ازدواج کنند، 10 هزار لیره یارانه می‌دهد! به‌علاوه دانشجویانی که ازدواج کنند از بازپرداخت وام‌هایی که از نهادهای رسمی گرفته‌اند، معاف شده و ضمن دریافت هدایایی، بدهی‌‌ آن‌ها بخشیده می‌شود.
اما در كشور ما جوانان براي ازدواج انواع وام‌هايي را مي‌گيرند كه هر دو تا سال‌ها كار كنند تا اين وام‌ها را تاديه كنند؛ و اين نوع برخورد با ازدواج جوانان، بيشتر به يك تنبيه مي‌ماند تا طرح تشويقي!