ایران در مسیر سالخوردگی؛ چالش‌ها و ضرورت آمادگی

در کمال شگفتی، ایران در آستانه ورود به باشگاه کشورهای به شدت سالخورده جهان قرار گرفته است؛ تحولی جمعیتی که به سرعت در حال شکل‌گیری است و می‌تواند چالش‌های بی‌سابقه‌ای را در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی بر کشور تحمیل کند.

ایران در مسیر سالخوردگی؛ چالش‌ها و ضرورت آمادگی

در کمال شگفتی، ایران در آستانه ورود به باشگاه کشورهای به شدت سالخورده جهان قرار گرفته است؛ تحولی جمعیتی که به سرعت در حال شکل‌گیری است و می‌تواند چالش‌های بی‌سابقه‌ای را در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی بر کشور تحمیل کند. دهه‌های گذشته با کاهش نرخ زاد و ولد و افزایش امید به زندگی، ما را به نقطه‌ای رسانده است که نسبت جمعیت سالمند به جمعیت فعال رو به فزونی است و این زنگ خطری جدی برای آینده کشور به شمار می‌رود.
پیامدهای این تغییر گسترده و چندوجهی است. از منظر اقتصادی، افزایش تعداد سالمندان به معنای کاهش نیروی کار جوان و مولد و در نتیجه، افت پتانسیل رشد اقتصادی است. صندوق‌های بازنشستگی که پیشتر با نسبت متعادلی از شاغلین به بازنشستگان اداره می‌شدند، اکنون تحت فشار فزاینده‌ای قرار دارند. بار مالی ناشی از پرداخت مستمری‌ها و خدمات درمانی برای جمعیت سالمند، که اغلب نیازمند مراقبت‌های ویژه و طولانی‌مدت هستند، می‌تواند بودجه عمومی و سیستم رفاه اجتماعی را به زانو درآورد. بدون اصلاحات اساسی و برنامه‌ریزی جامع، این سیستم‌ها با خطر ورشکستگی روبرو خواهند شد.
علاوه بر فشار اقتصادی، تبعات اجتماعی و فرهنگی نیز قابل تأمل است.
ساختار سنتی خانواده که در گذشته نقش اصلی را در مراقبت از سالمندان ایفا می‌کرد، با تغییر سبک زندگی، شهرنشینی و کاهش اندازه خانواده‌ها، توانایی پیشین خود را از دست داده است. این تغییرات، تقاضا برای مراکز نگهداری و خدمات مراقبت از سالمندان را افزایش می‌دهد، در حالی که زیرساخت‌ها و امکانات موجود به هیچ وجه پاسخگوی این نیاز فزاینده نیستند. کمبود خانه‌های سالمندان استاندارد، نیروی متخصص در حوزه پزشکی سالمندی و پرستاری، و نبود برنامه‌های جامع برای سلامت روحی و جسمی سالمندان، شکافی عمیق میان نیاز و پاسخ ایجاد کرده است.
مسئله مهم دیگر، آمادگی جامعه و دولت برای مواجهه با این سونامی خاموش است. متأسفانه، به نظر می‌رسد هنوز درک عمیقی از ابعاد واقعی این بحران و فوریت آن وجود ندارد. سیاست‌گذاری‌ها اغلب کوتاه‌مدت و واکنشی هستند، در حالی که یک تغییر دموگرافیک به این گستردگی نیازمند برنامه‌ریزی استراتژیک بلندمدت و بسیج همه‌جانبه منابع و اراده سیاسی است. نبود یک سند ملی جامع برای سالمندی، عدم سرمایه‌گذاری کافی در توسعه خدمات بهداشتی و درمانی متناسب با نیازهای سالمندان، و فقدان سیاست‌های حمایتی از خانواده‌هایی که بار مراقبت از سالمندان را بر دوش دارند، همه و همه نشان از ضعف آمادگی در این زمینه دارد.
برای گریز از بحرانی که در پیش روست، ضروری است که ایران هر چه سریع‌تر سیاست‌های خود را در این زمینه بازنگری کند. این امر شامل سرمایه‌گذاری در بخش سلامت و آموزش نیروهای متخصص سالمندی، تقویت سیستم‌های حمایتی و مراقبتی، ترویج سبک زندگی سالم و فعال برای سالمندان، و اصلاحات هوشمندانه در صندوق‌های بازنشستگی است.
فراتر از آن، باید نگرش جامعه به سالمندی تغییر یابد و به جای دیدن آن به عنوان یک بار، از تجربه و دانش این قشر ارزشمند در عرصه‌های مختلف بهره برد. اگر امروز برای چالش سالخوردگی ایران چاره‌ای اندیشیده نشود، آینده‌ای پرهزینه و پرچالش در انتظار نسل‌های آتی خواهد بود.