یک نوبرانه دیگر؛ کمبود شیرخشک و احتمال سهمیه‌بندی آن!

مواردی مانند تجهیزات پزشکی، دارو و به ویژه شیرخشک و اقلامی از این دست که تهیه آن برای نوزادان و کودکان حیاتی است، باید سریع، بدون نوبت و حتی با روش‌های فراقانونی، تهیه شوند. چراکه در این میان، جان انسان‌ها و آینده آن‌ها و طبعا آینده کشور در میان است و نمی‌توان از چنین مواردی به آسانی و آسودگی گذشت و تنها به دادن اطلاع در این مورد بسنده کرد. اگر رئیس انجمن تولیدکنندگان شیرخشک نوزاد از عدم تعلق واردات ارز به مدت شش ماه برای واردات شیر خشک خبر می‌دهد، باید در کنار آن توضیح دهد که این انجمن چه تدابیر و دوندگی‌های خاصی برای حل این معضل به کارگرفته و اگر رایزنی با سازمان غذا و دارو بی نتیجه بوده،در نهایت به چه تصمیمی رسیده‌اند و اگر مشکل واقعا جدی است چه تدابیری خاص دیگری به عنوان پلن B برای حل مشکل نوزدان و خانواده‌های‌شان در نظر دارند؟ این مقام توضیح می‎دهد که «میزان ذخایر و موجودی انبار شیرخشک نگران‎کننده است و موجودی فعلی کارخانه‌ها تا دو ماه دیگر بیشتر کفاف نمی‌دهد و به همین دلیل برخی برندها فروش شیرخشک خود را سهمیه‌بندی کرده‌اند». به‌نظر می‌رسد در چنین مواردی، ما معمولا با دو مشکل مواجهیم، مشکل نخست«عدم تخصیص ارز، عدم همکاری گمرک، عدم زمان‌بندی مناسب»است و مشکل دوم «اکتفای برخی مسئولان تنها به خبررسانی» است؛ اگر هم تلاشی شده، در مورد این تلاش‌ها و مذاکره‌ها اطلاعات لازم و مبسوط به مردم داده نشده و شفاف‌سازی‌های لازم صورت نمی‌گیرد. نکته این است که چرا باید عدم تخصیص ارز برای واردات چنین ماده حیاتی،« ۶ ماه» طول بکشد؟ و نبود مواد اولیه موجب توقف تولید داخلی شیر خشک هم بشود؟ در این مدت مسلما والدین، برای زنده و سیر نگه‌داشتن فرزندان خود به‌ناچار به سراغ بازار سیاه و دلالان رفته‌اند یا خواهند رفت؛ چرا که این افراد، بازار و نیازسنجي های خوبی هستند و می‌دانند کِی بخرند و کِی و چگونه بفروشند؛ کِی و چگونه خریدن، از قضا هنری است که برخی مسئولان ما نیز باید بیاموزند تا مردم دچار چنین مشکلات حادی نشوند؛ به‌ویژه در مورد نوزدان و بیماران خاص که مشکل فقط محدود به گران خریدن از بازار سیاه نمی‌شود؛بلکه این نوع کمبودها، اضطراب‌ها و استرس‌ها و فشارهای روانی هم در پی دارد.

 


مواردی مانند تجهیزات پزشکی، دارو و به ویژه شیرخشک و اقلامی از این دست که تهیه آن برای نوزادان و کودکان حیاتی است، باید سریع، بدون نوبت و حتی با روش‌های فراقانونی، تهیه شوند. چراکه در این میان، جان انسان‌ها و آینده آن‌ها و طبعا آینده کشور در میان است و نمی‌توان از چنین مواردی به آسانی و آسودگی گذشت و تنها به دادن اطلاع در این مورد بسنده کرد. اگر رئیس انجمن تولیدکنندگان شیرخشک نوزاد از عدم تعلق واردات ارز به مدت شش ماه برای واردات شیر خشک خبر می‌دهد، باید در کنار آن توضیح دهد که این انجمن چه تدابیر و دوندگی‌های خاصی برای حل این معضل به کارگرفته و اگر رایزنی با سازمان غذا و دارو بی نتیجه بوده،در نهایت به چه تصمیمی رسیده‌اند و اگر مشکل واقعا جدی است چه تدابیری خاص دیگری به عنوان پلن B برای حل مشکل نوزدان و خانواده‌های‌شان در نظر دارند؟ این مقام توضیح می‎دهد که «میزان ذخایر و موجودی انبار شیرخشک نگران‎کننده است و موجودی فعلی کارخانه‌ها تا دو ماه دیگر بیشتر کفاف نمی‌دهد و به همین دلیل برخی برندها فروش شیرخشک  خود را سهمیه‌بندی کرده‌اند». به‌نظر می‌رسد در چنین مواردی، ما معمولا با دو مشکل مواجهیم، مشکل نخست«عدم تخصیص ارز، عدم همکاری گمرک، عدم زمان‌بندی مناسب»است و مشکل دوم «اکتفای برخی مسئولان تنها به خبررسانی» است؛ اگر هم تلاشی شده، در مورد این تلاش‌ها و مذاکره‌ها اطلاعات لازم و مبسوط به مردم داده نشده و شفاف‌سازی‌های لازم صورت نمی‌گیرد. نکته این است که چرا باید عدم تخصیص ارز برای واردات چنین ماده حیاتی،« 6 ماه» طول بکشد؟ و نبود مواد اولیه موجب توقف تولید داخلی شیر خشک هم بشود؟ در این مدت مسلما والدین، برای زنده و سیر نگه‌داشتن فرزندان خود به‌ناچار به سراغ بازار سیاه و دلالان رفته‌اند یا خواهند رفت؛ چرا که این افراد، بازار و نیازسنجي های خوبی هستند و می‌دانند کِی بخرند و کِی و چگونه بفروشند؛ کِی و چگونه خریدن، از قضا هنری است که برخی مسئولان ما نیز باید بیاموزند تا مردم دچار چنین مشکلات حادی نشوند؛ به‌ویژه در مورد نوزدان و بیماران خاص که مشکل فقط  محدود به گران خریدن از بازار سیاه نمی‌شود؛بلکه این نوع کمبودها، اضطراب‌ها و استرس‌ها و فشارهای روانی هم در پی دارد.