"آب" و درس هایی برای سیاست خارجی ایران

ایران روزهای سختی را از بابت کم آبی پشت سرمی گذارد.کشاورزان و دامداران که هیچ،مردم هم برای رفع تشنگی خود مجبور به خرید آب و چشم به راه تانکرهایی هستند که به مناطق محروم اعزام شوند.

"آب" و درس هایی برای سیاست خارجی ایران

ایران روزهای سختی را از بابت کم آبی پشت سرمی گذارد.کشاورزان و دامداران که هیچ،مردم هم برای رفع تشنگی خود مجبور به خرید آب و چشم به راه تانکرهایی هستند که به مناطق محروم  اعزام شوند.
این کم آبی حاضر علاوه براینکه ریشه درگرمایش هوا و کاهش بارش ها دارد،بخشی از آن مربوط به "دیپلماسی آبی" ما در منطقه و در قبال همسایگان است. برای روشن شدن بحث به دو نمونه از  موضع گیری های همسایگان درمورد منابع آبی مشترک اشاره می کنیم.
 چندی پیش بود که رئیس جمهور افغانستان ابراز داشت:
«دیگر آب مفت به ایران نمی دهیم و آب دربرابر نفت» را مطرح کرد. اخیراً نیز دولت عراق اعلام کرده"ایران آب رودخانه‌ها را قطع کرده است، و ازآن شکایت می‌کنیم."
این اظهارات کشورهای "دوست و برادر" است که ما برای رفاه و حتی نجات تمامیت ارضی آنها جان فدایشان کردیم.اما این توقع ما از آنها بی جاست و نشان از عدم درک مناسب ما از مناسبات بین المللی در عصرحاضر است. ما هنوز نپذیرفته ایم که کشورها براساس منافع ملی خود روابط و اقداماتشان را تنظیم می کنند و غیراز این هیچ مناسبات پشت پرده و یا جانفشانی و حتی پاسخ دوستی و محبت ما را که برخلاف منافعشان باشد نمیدهند و نمی پذیرند.
"جنگ آب" در منطقه یک تئوری نمادین است که درموقع وزمان خود محقق خواهد شد،اما مسئله اصلی پذیرفتن اولویت های عملی براساس "منافع ملی" است. امروز باید منافع ملی و نیازهای داخلی کشور را پیش فرض اقدامات خود در سیاست خارجی قرار دهیم و براساس آن اقدام کنیم. اینطور نباشد که با رفت و آمد دولت ها اولویت ها تغییر کند و یا نسبت به مواضع حیاتی کشور اعمال سلیقه
صورت گیرد.
اگر برجام، اف.ای.تی.اف،پالرمو،قرارداده های بلند مدت با روسیه و چین،تعامل و مذاکره با غرب و حمایت از همسایگان و تعیین عمق استراتژیک در مرزهای آنها براساس منافع ملی کشوراست باید به آنها پرداخت و اگر نیست متناقض و دوگانه با آن برخورد نکنیم.
 این دوگانگی یعنی در دولت قبلی برجام را در مجلس به آتش بکشیم و در دولت فعلی پیگیر اجرایی شدن آن باشیم. دوگانگی یعنی در یک دوره تعامل با غرب را بد و خیانت بدانیم و در یک دوره نامه های خصوصی برای سران آنها بنویسیم. تناقض یعنی مذاکراتی که نقشی حیاتی برای گره گشایی از اقتصاد و معیشت کشور دارد معطل بماند و طرف های مذاکره کننده سردرگم شوند که آخر باید به چه کسی مذاکره و توافق کنند!
تمام این ها باز می گردد به اینکه ما منافع ملی را به عنوان سرفصل سیاست گذاری کلان کشور قرار نمی دهیم و اگر هم هست، مجریان و تصمیم گیرندگان آن نباید مدام با سلایق مختلف با آن برخورد کنند و مدام شاهد تناوب در عملکرد استراتژیک کشور
 باشیم.