جلوگیری از نفرت اجتماعی با همکاری کارشناسان فرهنگی

بسیاری از رفتارها، گفتارها، کنش ها و واکنش های ما طی چند دهه اخیر به قدری دچار دوگانگی و تضاد بوده است که از فرط عمیق بودن آنها، امروز دیگر بسیاری از حقایق بی پرده عیان شده اند و کسی نمی تواند آن را انکار کند.

جلوگیری از نفرت اجتماعی با همکاری کارشناسان فرهنگی

 

 

 

بسیاری از رفتارها، گفتارها، کنش ها و  واکنش های ما طی چند دهه اخیر به قدری دچار دوگانگی و تضاد بوده است که از فرط عمیق بودن آنها، امروز دیگر بسیاری از حقایق بی پرده عیان شده اند و کسی  نمی تواند آن را انکار کند.
 این عارضه به سبب نوع رفتارهای غیر واقعی با حقایق زندگی اجتماعی مردم در ادوار مختلف بروز پیدا کرده است. رفتارهایی که درقالب الگوهای رسمی و دستوری برای جامعه تجویز می شد و خود به خود موجب بروز ریاکاری های بزرگ و کوچک گردید. رفتارهایی که در زندگی عادی افراد با کردارشان در مجموعه کاری و رسمی اختلافی فاحش داشته و دارد.
اما با تمام تبعات و آسیب هایی که از این سبک مدیریتی در عرصه هنجارهای اجتماعی برکشور وارد شده است، نه تنها درس عبرت نگردیده بلکه خود را به صورت شدیدتر و علنی تر نمایان می سازد و اینبار ابایی هم از "دستوری" بودن الگوهای خود ندارد و آن را الزام آور می داند.
اخیراً در مراجعه به یکی از بانک های دولتی شاهد درگیری خانمی با رئیس بانک بودم. خانمی میان سال که دستگاه عابربانک کارتش را خورده بود و با کارت ملی از طریق باجه می خواست کارتش را بگیرد. اما رئیس بانک دقیقاً با این عنوان که "باید حجابتان را رعایت کنید؛ ما نمی توانیم به افراد بی حجاب خدمات بدهیم" از دادن کارت بانکی مراجعه کننده امتناع می کرد. پس از دقایقی درگیری لفظی نهایتاً آن خانم حجاب خود را مطابق خواست رئیس بانک کرد و کارتش را گرفت و بلافاصله حجابش را به حالت اول برگرداند و با تشدید اعتراض خود و خشونتی انباشته شد بانک را ترک کرد!.
حال باید در همین نمونه ساده دید که آیا می توان رفتارهای اجتماعی را با دستورالعمل های اداری کنترل و مدیریت کرد. یا اصلاً بانک جایی است که مسئله ای فرهنگی و اجتماعی را درآنجا ساماندهی کنیم؟!.
اتفاقاً نتیجه عکس و تشدید نفرت اجتماعی میان مردم و بدنه رسمی کشور به سبب همین برخوردهای دستوری حاصل می شود. خانمی که از بانک با عصبانیت و نفرت خارج شد به هیچ وجه دیگر آن مدل دستوری پوشش را نمی پذیرد و حتی از باب لجاجت و تلافی رفتاری که با وی شده نسبت به مسئله حجاب جبهه گیری منفی نیز خواهد داشت. در نهایت اگر گذرش به مراکز رسمی برای دریافت خدمات مختلف بیفتد با یک عقب و جلو کردن حجاب خود کارش را انجام می دهد و پس از اتمام آن مجدد به مدل و نوع پوشش همیشگی خود باز می گردد.
اینجاست که خواسته یا ناخواسته مجدد شاهد تشدید رفتارهای دوگانه و ریاکارانه خواهیم بود. با این تفاوت که اگر تا پیش از این افراد با میل خود این دوگانگی را در منزل و محل های رسمی در دستور کار قرار می دادند، امروز گزینه نفرت و خشم نهادینه نیز به آن اضافه شده است و آسیب آن صرفاً به اعتماد و اطمینان عمومی وارد می شود.
تأمل معقولانه به این نوشتار عیان می سازد که بحث بر سر داشتن یا نداشتن حجاب نیست، بلکه مراد ضرورت توجه به دستورات و سیاست هایی است که مشخص نیست چطور تبدیل به رویکرد رسمی می شوند، درحالی که هیچ بنیه و پشتوانه کارشناسی شده در حوزه فرهنگی و اجتماعی ندارد. اگر قرار به سلیقه گرایی در حوزه فرهنگی و رفتاراجتماعی با این سبک و سیاق باشد، قطعاً نتیجه ای جز انباشت عصبانیت و خشم عمومی را درپی نخواهد داشت و هزینه آن برای کشور بسیار خواهد بود.