ارز با هر قیمتی مردم را تحت فشار گذاشته است

اینکه چه تغییر و تحولاتی در بانک مرکزی رخ داده و واقعیت ها چیست مسئله مهمی نیست، چرا که آنچه مهم است سیاست های پولی و ارزی است که طی این سال ها مردم را در پایین ترین حد توان مالی نگه داشته است و مدام شاهد سقوط جامعه به مرتبه های زیرین خط فقر هستیم.

ارز با هر قیمتی مردم را تحت فشار گذاشته است

 


اینکه چه تغییر و تحولاتی در بانک مرکزی رخ داده و واقعیت ها چیست مسئله مهمی نیست، چرا که آنچه مهم است سیاست های پولی و ارزی است که طی این سال ها مردم را در پایین ترین حد توان مالی نگه داشته است و مدام شاهد سقوط جامعه به مرتبه های زیرین خط فقر هستیم.
اینکه پول ملی به بی ارزش ترین مقدار خود رسیده است و قدرتی برای مردم ایجاد نمی کند تا بتوانند زندگی و امورات اقتصادی خود را مدیریت کنند، واقعیت هایی است که غیرقابل انکار و بعضاً غیر قابل تغییر به نظر می رسد!.
اینکه ارز نیمایی 28 هزارتومان باشد یا به نرخ 4800 تومانی در دولت قبل بازگردد، به حال مردم فرقی نمی کند و دردی از آنها دوا نخواهد کرد. چرا که اساساً سیاست های پولی و ارزی کشور از یک الگوی استاندارد و کارشناسی پیروی نمی کند و با هر نرخی که دلار را مدیریت کنند بازهم گرانی و تورم گریبانگیر جامعه خواهد بود.
چرا که نظام درآمدها و مخارج به هیچ وجه باهم سنخیت و مطابقتی ندارد. دولت ها در ادوار مختلف گذشته مدام سعی کردند با سیاست های کوتاه مدت مسکنی به این بیمار از نفس افتاده بزنند تا برای مقطعی بهبودی یابد اما واقعیت این است که هیچگاه برنامه و سیاستی بلند مدت برای این اقتصاد بیمار درنظر گرفته نشده است.
این بار نیز وضعیت همچون قبل به نظر می رسد و قطعا با نرخ گذاری برای ارز نیمایی و یا نرخ دستوری برای بازار راه به جایی نخواهیم برد؛ نیاز کشور یک برنامه کارشناسی در حوزه اقتصادی است تا براساس اصول علم اقتصاد دنبال شود و از سلیقه گرایی و دستورات مقطعی فاصله گیرد.