"رفتن" چاره کار نیست

فرهنگ سازی ازجمله وظایف اصلی از سوی رسانه ها و دستگاه های تبلیغاتی و مدیریت فرهنگی است. از آنجا که در کشورمان نهادهای فرهنگی و تبلیغاتی بی شمارند و نه کسی از آنها جواب می خواهد و نه آنها به کسی جواب می دهند، خروجی کارشان مشخص نیست و نمی توان فهمید فلان نهاد یا بنیاد فرهنگی طی دهه ها فعالیت و مصرف بودجه از بیت المال چه کرده اند یا چه می کنند

"رفتن" چاره کار نیست

 

 

فرهنگ سازی ازجمله وظایف اصلی از سوی رسانه ها و دستگاه های تبلیغاتی و مدیریت فرهنگی است. از آنجا که در کشورمان نهادهای فرهنگی و تبلیغاتی
بی شمارند و نه کسی از آنها جواب می خواهد و نه آنها به کسی جواب می دهند، خروجی کارشان مشخص نیست و نمی توان فهمید فلان نهاد یا بنیاد فرهنگی طی دهه ها فعالیت و مصرف بودجه از
بیت المال چه کرده اند یا چه می کنند.
اما آنچه برای همگان مشخص و البته اثرگذار است صدا و سیما، سایت ها و روزنامه ها می باشد که البته درمورد اثرگذاری مثبت و منفی آنها جای بحث است ولی خوب یا بد وظیفه انتشار و ساخت فرهنگ عمومی می بایست از این طریق صورت گیرد. حال اگر این دستگاه ها نتوانسته اند وظیفه ذاتی خود را به خوبی ایفا کنند، موضوع دیگری است.
لذا درهمین حد نیز انتظار می رود تا رسانه ها آرامش بخش و آگاهی بخش جامعه باشند، نه اینکه قضایا را سیاه و سفید ببینند و صرفاً در نقش نمایندگی از سوی جریان سیاسی مد نظرشان باشند. وقتی از عبارت "فرهنگ عمومی " استفاده می کنیم، یعنی هنجارها و ناهجاری هایی که مشمول حال و وضعیت بیش از 80 میلیون ایرانی می شود. در ساخت،اصلاح یا انتشار این فرهنگ عمومی نمی توان سلیقه گرایی صرف به خرج داد و جامعه را با عینک سیاسی یا ارزشی و اعتقادی خاص و تک بعدی دید.
اگر نخواهیم مقیاس یا مقدار بیان کنیم،حداقل باید قبول داشت که امروز بخشی از جامعه نسبت به برخی مسائل درحوزه های اجتماعی،اقتصادی و سیاسی انتقاد و اعتراض دارند. این مقوله را تمامی مسئولان و مقامات نظام پذیرفته اند و همواره در اظهارات خود بین مردم منتقد با دشمن مخرب تمایز قائلند. اما در نحوه برخوردهای فرهنگی و تبلیغاتی و به قولی بخش نرم ماجرا شاهد روایتی متفاوت از این خواسته های عمومی هستیم و با برچسب ها و الفاظی ناپسند مردم را دسته بندی می شوند و تنها نسخه تجویزی برای آنها "رفتن" از کشور معرفی می شود!.
اینکه با عبارات و انواع موضع گیری های مستقیم و غیرمستقیم منتقدین و معترضین را به رفتن از کشور توصیه می کنیم، اوج کج سلیقگی و عدم درک صحیح از مفهوم ملی گرایی و ملت گرایی در کشور می باشد. مگر می شود به سبب داشتن سلیقه و یا نگرش متفاوت و حتی مخالف از سوی برخی افراد و اقشار، صورت مسئله را پاک کنیم و برای رفع مسئولیت از خود به آنها بگوییم از کشور بروید.
این با تمامی اصول و ارزش های انقلاب 57 نه تنها همخوانی ندارد بلکه در تضاد است. توصیه کنندگان به خروج منتقدین از کشور باید کمی تاریخ معاصر انقلاب را مرور کنند و ببینند متفکران و حتی ایدئولوژیست های انقلاب چگونه با مخالفان بر سر یک میز می نشستند و گفتگو می کردند.
برخورد و افکار شهید بهشتی،شهید مطهری، شهید مفتح و چمران و... باید برای جریان هایی که امروز خود را حامی انقلاب می دانند بازخوانی شود. چطور می توان نادیده گرفتن سلیقه متفاوت را در نهله فکری شهید بهشتی گنجاند. در کدام برخورد اندیشه ورزانه شهید مطهری به کنارگذاشتن منتقدان و حتی مخالفان حکومت توصیه شده است . رفتارهایی که امروز شاهدش هستیم هیچ سنخیت و مطابقتی با اصول و ارزش های فرهنگی و جذب حداکثری نظام و انقلاب ندارد و تنها تأمین کننده خواست و منافع برخی جریان های سیاسی است که سلایقی خاص و برداشت هایی خاص تر از وقایع و واقعیت ها دارند.