انتخاب مواضع باماست، اما تبعاتش نه

جهان امروز با پیوستگی های خاصی که در حوزه ارتباطات و تبادل اطلاعات میان ملل و حکومت های مختلف ایجاد کرده، توانسته رویه ها و حتی اصول اساسی در حوزه مدیریت خرد و کلان را در سرتاسر دنیا تغییر دهد و یا اصلاح کند.

انتخاب مواضع باماست، اما تبعاتش نه

جهان امروز با پیوستگی های خاصی که در حوزه ارتباطات و تبادل اطلاعات میان ملل و حکومت های مختلف ایجاد کرده، توانسته رویه ها و حتی اصول اساسی در حوزه مدیریت خرد و کلان را در سرتاسر دنیا تغییر دهد و یا اصلاح کند.
کشورها و حکومت ها با تغییر نگاه خود به بحث منافع ملی و انسجام آن در ارتباط با یکدیگر، از الگوها و مدل های سنتی مدیریت جهانی و تمرکز قدرت در قطب های سیاسی، اقتصادی و نظامی عبور کرده اند و رفتارشان در تعاملات بین المللی فارغ از تعهدات و تعلقات سنتی است.
اساساً امروزه دیگر بحث اتحادهای استراتژیک میان کشورها گذشته است و اتحاد دائمی معنایی ندارد. چرا که منافع ملی ملت ها و کشورها بسته به تحولات داخلی وخارجی تغییر می کند و ضرورت اصلاح چینش مهره و بازی در میدان جهانی، دولت ها را مجبور به سنجش هزینه و فایده در امورات مربوطه می نماید.
براساس این الگوی موجود، شاهدیم که ابزارها و کارت های بازی کشورها در عرصه های مختلف مدام در حال تغییر است. دیگر نفت و گاز برای دارندگان آن به عنوان ابزار قدرت تلقی نمی شود. روسیه سال گذشته صادرات گاز خود را در فصل سرما به اروپا قطع کرد و کشورهای غربی را تحت فشار قرار داد. اما اکنون درحالی که در فصل گرما به سرمی بریم، اتحادیه اروپا از تأمین بیش از 90 درصد ذخایر انرژی خود برای زمستان خبر می دهد و توانسته است با استفاده از توان تولید امریکا و قطر این کمبودها را جبران نماید.
این به معنای این است که روس ها دیگر نمی توانند با ابزار انرژی فشار خواسته های خود را بر اروپا تحمیل کنند. چرا که اساساً امروزه وقتی جامعه جهانی بر موضوعی متمرکز شود و هدفی را مشترکاً دنبال کند، قطعا آن اهداف مسیر تحقق را طی خواهد کرد . چرا که توان و پتانسیل های بسیاری از کشورها و قدرت های جهان به یکدیگر پیوند می خورند و چالش ها و چاله های امنیتی و اقتصادی و سیاسی را برطرف می نماید. شکی در افزایش هزینه ها برای تغییر رویه های سنتی وجود ندارد، اما این هزینه ها برای طرف تهدید کننده مخرب و برای طرف های تهدید شونده به منزله رسیدن به دستاوردهای جدید در حوزه های مختلف و تنوع راهکارها در تأمین نیازها و خواسته ها می باشد.
ما نیز به سبب مسئله هسته ای و دیگر مسائل اختلافی تجربه تلخ این اجماع جهانی را داریم و دیدیم که ابزار قدرت نفت که دردستمان بود تبدیل به پاشنه آشیل ما شده است. از سوی دیگر هم دیدیم که تنها مسیر برای رهایی از این چالش ها ایجاد روابط سازنده و تعاملات مناسب به طرف های مختلف می باشد.
از همین حیث باید به این نکته توجه ویژه داشته باشیم که درعرصه روابط بین الملل هیچ فشاری نمی تواند دائمی باشد به شرط آنکه مسیر ما در جهت بهبود تعامل با همسایگان و جامعه جهانی باشد. این روابط و تعاملات جهانی همانند تیغی دولب است که از یکسو می تواند تحریم های فزآینده را با اجماع جهانی علیه یک کشور به کار گیرد و از سوی دیگر می تواند با همکاری جهانی تهدیدات موجود از جانب یک قدرت یا کشور را خنثی سازد. این مهم بستگی به این دارد تا ببینیم کجای تحولات و معادلات جهانی ایستاده ایم. تشخیص و انتخاب اینکه در کجای میدان بازی قرار بگیریم با خود ماست اما قطعاً عواقبش تنها به انتخاب فردی ما بستگی ندارد و جامعه جهانی نسبت به آن اثرگذاری موثر خواهد داشت.