"حب وطن" با نا امیدی امکان پذیر نیست

وضعیت مهاجرت جوانان در کشورمان به گونه ای در حال رشد است که سن و سال مهاجرین به زیر ۱۸ سال و سنین دانش آموزی در ابتدایی و متوسطه رسیده است. هرچند که این سبک مهاجرت گسترده نیست و صرفاً برای طبقات بالایی جامعه امکان پذیر است، اما انگیزه آن در میان بسیاری از دانش آموزان وجود دارد که خود به عنوان آفتی اجتماعی و روانی برای آنها خواهد بود.

"حب وطن" با نا امیدی امکان پذیر نیست

وضعیت مهاجرت جوانان در کشورمان به گونه ای در حال رشد است که سن و سال مهاجرین به زیر 18 سال و سنین دانش آموزی در ابتدایی و متوسطه رسیده است. هرچند که این سبک مهاجرت گسترده نیست و صرفاً برای طبقات بالایی جامعه امکان پذیر است، اما انگیزه آن در میان بسیاری از دانش آموزان وجود دارد که خود به عنوان آفتی اجتماعی و روانی برای آنها خواهد بود.
اخیراً وزیر آموزش و پرورش در واکنش به مهاجرت نخبگان در سنین کنکور و پایه های ابتدایی و متوسطه با بیان این‌که موضوع مهاجرت دانش آموزان دلایل متعددی دارد، اظهار داشت:« باید بر مسئله هویت و حب به وطن کار شود.»
قطعاً آموزش و پروش تنها عامل مهاجرت در سنین پائین نیست، اما قاعدتاً مسئله "هویت و حب وطن" نمی تواند عامل بازدارنده آن باشد. چرا که به هیچ وجه نمی توان پذیرفت آنها که مهاجرت می کنند دل در گرو میهن ندارند و از سر بی اعتقادی به هویت وطنی خود اقدام به این تصمیم می کنند.
چرا که پس از مهاجرت نیز در اظهارات، مصاحبه ها، و یا پست های شخصی در فضای مجازی حسرت دیدار وطن را ابراز می کنند و حتی تحولات و حوادث داخلی را همپا با مردم درون کشور دنبال می کنند و دغدغه آن را ندارند.
یکی از عمده دلایل مهاجرت در سنین و اقشار مختلف بحث نا امیدی نسبت به آینده کشور است. وقتی افراد از عملکرد گذشته و وضعیت حال کشور انرژی مثبتی برای ترسیم چشم انداز آینده نمی گیرند، طبیعی است که غم و رنج غربت را به تن می خرند تا این عمر کوتاه را حداقل در گوشه دیگری از این دنیا آنطور که می خواهند سپری کنند.
متأسفانه اگر مسئله "حب وطن" را هم به عنوان یکی از دلایل مهاجرت در نظر بگیریم، باید به سبک و سیاقی از وطن دوستی اشاره کرد تنها دربگیرنده علایق و خواسته های قشر کوچکی از جامعه می باشد.
وطن پرستی را صرفاً با هنجارها و فرهنگ هایی مساوی کرده ایم می تواند برای بخشی از جامعه جذابیت داشته باشد و دیگر اقشار جامعه و سلایق مختلف را نادیده گرفته ایم و الگویی تک قطبی را برای تمام مردم ایجاد کرده ایم و همه را با آن می سنجیم.
پرواضح است که چنین رویکردی بسته، مورد وثوق اقشار مختلف جامعه با فرهنگ و رسوم تربیتی متفاوت نیست و تحمل آن موجب سرخوردگی و افسردگی آنها می گردد. پس چاره ای جز مهاجرت باقی نمی ماند.
امروز بسیاری از افراد و اقشاری که مهاجرت کرده اند تشنه بازگشت به ایران هستند، اما این الگوی رفتاری دستوری مانع آنها گردیده و قطعاً با اصلاح این رویه شاهد دلگرمی در داخل و انگیزه برای مهاجرین برای بازگشت به کشور خواهد شد.
درقضیه مهاجرت دانش آموزان "حب وطن" معنا و مفهوم قابل پذیرشی ندارد. چرا که در اکثر موارد والدین برای فرزندان خود تصمیم می گیرند که از سال های ابتدایی تحصیل به خارج از کشور بروند و آنجا مسیر رشد و تربیت را طی کنند. پدر و مادرهای دانش آموزان فعلی اکثراً متولد دهه 60 و 50 هستند. آنها که در بحبوحه جنگ اکثرشان تجربه هایی از ناب ترین احوالات وطن پرستی را دارند. یا فرزند شهید و جانباز هستند، یا پدرشان رزمنده بوده اند و حتی برخی از آنها خود تجربه دفاع از میهن را داشته اند. تصمیم این والدین که برای فرزندانشان در جامعه امروز نه اثر نداشتن "حب وطن" که قطعاً از بابت عدم مشاهده آینده ای مناسب برای فرزندانشان است.
اگر نتوانیم شرایط را تغییر دهیم قطعاً این سیل مهاجرت به صورت گسترده تری اقشار جامعه را دربر خواهد گرفت و اگر امکان مالی برای آنها فراهم نباشد زمینه حسرت و افسردگی و سرخوردگی شدید را برای جامعه به همراه خواهد داشت.