«انتظار، انتقاد» نشانه زنده بودن جامعه است

مطالبه گری یکی از مولفه های توسعه در جوامع امروزی است. اینکه مردم باید از مسئولان و کارگزاران خود در حوزه های مختلف مطالباتی داشته باشند که زمینه حفظ منافع ملی و توسعه ملت را فراهم سازند. اساساً داشتن توقع و انتظار فصل جدایی ناپذیر حکومت هایی است که مسئولانش با رأی مردم در پست های مختلف منصوب می شوند.

«انتظار، انتقاد» نشانه زنده بودن جامعه است

مطالبه گری یکی از مولفه های توسعه در جوامع امروزی است. اینکه مردم باید از مسئولان و کارگزاران خود در حوزه های مختلف مطالباتی داشته باشند که زمینه حفظ منافع ملی و توسعه ملت را فراهم سازند. اساساً داشتن توقع و انتظار فصل جدایی ناپذیر حکومت هایی است که مسئولانش با رأی مردم در پست های مختلف منصوب می شوند.
حال این الگو را در فضای کشورمان جاگذاری کنید. کشوری که مردمش انقلابی عظیم و نادر در سطح جهانی داشته اند و با اتکا به خواست و مطالبه گری خود سلطنتی را برکنار کردند و حکومت برپایه اسلامیت و جمهوریت بنا نهادند. اساس انقلاب به سبب توقعاتی و انتظارهایی شکل گرفت، مردم آنها را طلب می کردند و در راستای تحقق آنها از جان و مال خود گذشتند و سختی هایی را به تن خریدند که مصداقش را نمی توان در هیچ کجای دنیا و درهیچ ملتی پیدا کرد.
حال چنین ملتی اگر تحت انواع فشارهای اقتصادی و اجتماعی قرار بگیرد، آیا حق دارد نسبت به وضعیت موجود منتقد باشد؟! متأسفانه روند و بعضی از موضع گیری های در کشور به گونه ای رقم خورده است که گویا جامعه باید خود را با خواست و سلیقه بعضی از مسئولان هماهنگ کنند. درحالی که اساس انتخاب و انتصاب افراد در پست های مختلف از صدر تا ذیل به منظور تأمین خواست و نیازهای ملت صورت گرفته است.
چرا که در شرایط کنونی نیز مردم توقعات و انتظاراتی دارند که باید مورد توجه قرار گیرند و قطعاً این مسئولان هستند که باید با خواست عمومی هماهنگ شوند و براساس نیازها و ضروریات کشور این برهه از تاریخ مدیریت کشور را به سرانجام برسانند.
اما اگر قدری درفضای احساسی و عاطفی به شرایط کشور نگاه کنیم، باید جانب انصاف را رعایت کرد و اذعان داشت که این مردم کم توقع ترین و صبورترین ملت هایی هستند که امروز در سطح منطقه و جهان نمی توان نمونه آنها را پیدا کرد.
این مردم چیزی جز یک زندگی عادی با امکانات اولیه به لحاظ اقتصادی و اجتماعی برای یک زندگی ساده را از مسئولان خود طلب نمی کنند و در هر زمانی چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ اقتصادی و اجتماعی پشتیبان حکومت و مسئولان خود بوده و هستند. اگر امروز شاهد برخی انتقادات در سطح کشور هستیم، نه از برای مطالبات غیر اصولی و یا مخالفت با حکومت، که از سر خستگی و نداشتن راه چاره برای گذران امور و خواستشان است.
آیا چنین ملتی باید خود را با مسئولان هماهنگ کنند و انتظاری از انقلابشان با آن اهداف متعالی نداشته باشند. انقلابی که برپایه عدالت و مساوات و برچیده شدن شکاف طبقاتی و آزادی و تکثر سلایق بناشده بود و مسئولان را خادمان ملت در راستای تحقق این اهداف می دانست.
اما امروز این شکاف علاوه بر این که طبقات جامعه را از هم جدا کرده، متأسفانه به طور فاحشی میان سطح نگاه و موضع و زندگی مسئولان و مردم عادی فاصله انداخته و این دل جامعه را به درد می آورد و مجبورند توقعات و انتظارات خود را به اشکالی مطرح کنند که مورد توجه مسئولان قرار گیرد تا بلکه هماهنگی از دست رفته میان وکیل و موکل به جایگاه اصلی خود بازگردد.