افزایش فشار برجامعه و بروز ناکارآمدی

اگر به ریشه بسیاری از مشکلات اجتماعی در سطح جامعه بنگریم متوجه موضوعاتی می شویم که نشانگر افزایش فشارهای روحی و روانی، اقتصادی و معیشتی، و یا چالش هایی می باشد.

افزایش فشار برجامعه و بروز ناکارآمدی

اگر به ریشه بسیاری از مشکلات اجتماعی در سطح جامعه بنگریم متوجه موضوعاتی می شویم که نشانگر افزایش فشارهای روحی و روانی، اقتصادی و معیشتی، و یا چالش هایی می باشد.
به عبارتی اکثر بزه ها و حوادث تلخی که در کشورمان رخ می دهد ناشی از عبور سطح فشارهای وارده از میزان ظرفیت افراد و اقشار در موضوعات مختلف می باشد. البته پیش از تشریح بیشتر موضوع باید به این نکته اشاره کرد که افزایش فشارها نمی تواند توجیه کننده تخلفات قانونی باشد، اما محرکی جدی برای آن تلقی می گردد.
برای این تحریک فزاینده ناشی از فشارهای مختلف ذکر شده می توان به افزایش آمارخودکشی و وقوع قتل های ناموسی، خودکشی های معیشتی، گرفتاری در دام اعتیاد، روی آوردن به سرقت های خرد و کلان، مهاجرت تحصیلی و شغلی به دلایل اجتماعی و اقتصادی و نمونه های بسیاری که مشابه این مواردند اشاره کرد.
برای تمام این موارد می توان دلایل مستقیم در بروز حوادث و وقایع برشمرد. اما هیچگاه به فشارهای نهفته درآن که عامل اصلی در گرایش و یا هول دادن افراد به سمت چالش های گوناگون می گردد، توجه نمی شود.
ما در حوزه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دچار فشارهایی هستیم که موجب از دست رفتن و منحرف شدن اقشار مختلف جامعه از مسیر زندگی عادی می گردد. در زمینه اقتصادی حرفی برای گفتن باقی نیست و مردم تحت شدیدترین فشارهای معیشتی قرار گرفته اند که هیچ راه چاره و
برون رفتی از آن ندارند. مسئولان اگر به مخارج زندگی معمولی اشراف داشته باشند، متوجه درد نان و از هم پاشیدگی بنیان خانواده ها و بروز انواع آفات اجتماعی می گردند. کاری به عوامل بحران اقتصادی نداریم، حرف بر سر این است که این فشار موجود از سطح توان و ظرفیت تحمل مردم گذشته است و مشخص نیست چطور می توان از این بحران خارج شد. این نامشخص بودن وضعیت، بسیار خطرناک است!.
در حوزه چالش های حقوقی و مدنی نیز می بینیم که سبک رفتار و گفتار برخی افراد و جریان های سیاسی، با خواسته و یا نگرش اکثریت جامعه متفاوت است که البته طبیعی است اما مشکل زمان بروز پیدا می کند که این نگرش های فردی و گروهی تبدیل به الگویی دستوری و تجویزی برای تمام اقشار و سلایق جامعه گردد. این رویه جدای از اینکه موجب تضییع حقوق اقشار دیگر می گردد، به طور کلی زمینه دلسردی در جامعه فراهم می سازد که حاصلش سر شدگی و بی تفاوتی فعلی است.
امروز بسیاری از دانشجویان اعم از نخبه و غیر نخبه هدف غایی خود بعد از تحصیل را مهاجرت می دادند و در بیان علل آن نبود آتیه و آینده ای مشخص را عنوان می کنند. درپس این اظهارات باید دید که چه رفتارها و کنش هایی در فضای کشور رخ داده است که یک جوان با دنیایی از آمال و آرزو برای فردای خود و کشورش آینده مشخصی را متصور نیست!.
اگر عامل بروز این فشارهای وارده بر جامعه، عدم کارآمدی و مدیریت اجرایی و برنامه ریزی باشد، می توان امیدوار بود که با چرخش نیروها این فضا را سر و سامان داد.
اما نگران کننده اینجاست که اگر عوامل تشدیدکننده فشارها، ناشی از نگرش و اعتقاد دست اندرکاران امور باشد، نتیجه این رویکرد مشخص است و قطعاً کشور و منافع ملی در ابعاد وسیع دچار ضرر و زیان سنگین خواهد شد.