در بروز ناکارآمدی ها باهم کنارآمده ایم!

امورات جاری مردم اعم از گرفتاری های اقتصادی و اداری تا مشغولیت ها در فضای مجازی به گونه ای در هم پیچیده و سردرگم گردیده است که شاید متبهرترین جامعه شناسان و اندیشمندان فلسفه اجتماعی نیز نتوانند آن را توجیه یا الگویی برای آن تعریف کنند.

در بروز ناکارآمدی ها باهم کنارآمده ایم!

امورات جاری مردم اعم از گرفتاری های اقتصادی و اداری تا مشغولیت ها در فضای مجازی به گونه ای در هم پیچیده و سردرگم گردیده است که شاید متبهرترین جامعه شناسان و اندیشمندان فلسفه اجتماعی نیز نتوانند آن را توجیه یا الگویی برای آن تعریف کنند.
چرا که واقعاً مشخص نیست که جامعه به چه سمتی می رود و آیا اساساً منزل و مقصدی را برای فردا و حتی امروز خود در نظر دارد. اگر امروز از هر فرد جامعه بپرسید که برنامه و هدف گذاری 5ساله زندگی شما چیست دچار ابهام معنایی شود که اساساً این چه پرسشی است؟!. یا حتی اگر از او بپرسید که برای یک سال آینده چه برنامه ای در حوزه های مختلف اقتصادی، آموزشی، شغلی و... دارید پاسخی نخواهند داشت. چون هیچکس توان و یارای اندیشیدن و پتانسیل انرژی برای فردا را ندارد و همه محو و سرگرم امروز هستند.
این پیچیدگی مشکل مدیریتی است که جامعه را اینگونه به خود مشغول ساخته و تمام ذهن و فکرشان به حفظ حیات اقتصادی و معیشتی خودشان است و فرصتی برای ایفای نقش در جامعه مدنی ندارند. امروز بعضی از مسئولان و نهادهای مختلف درکشور نیز دچار این مسئله شده اند و درگیری اکثر آنها حیات و حفظ ماندگاری خودشان در حوزه های مستقر می باشد.
بی برنامه بودن در بعضی از حوزه ها اقشار جامعه را دچار سِرشدگی نموده است و این مسئله را بعضاً در گفتار و رفتار بعضی از مسئولان نیز می توان مشاهده کرد.
درنشست خبری اخیر سخنگوی دولت نمونه بارز این موضوع با ارجاع خبرنگاران به احداث فرودگاه در غرب کشور با این عبارت که "برید ببینید واگعیه یا کیکه؟" نمود پیدا کرد. تیکه کلامی از یک نوجوان به اصطلاح نسل "Z"  که یک چالش ساده و سرگرم کننده در یوتیوب به راه انداخت و دامنه آن به اینستاگرام و ایکس(توئیتر) و گفت و گوهای مجازی و تیکه کلام کوچه و بازار تبدیل شد.
قاعدتاً سخنگوی دولت و دیگر مسئولان نیز در همین جامعه زندگی می کنند، اما نکته جالبش اینجاست که تیکه کلام درحالتی همه گیر شده و به کابینه دولت هم رسیده است که اساساً تمامی بسترهای ترویج رسانه ای آن فیلتر است اما همه به آن دسترسی و از آن مطلعند و از آن استفاده هم می کنند!.
این نمونه عینی این سردرگمی مردم و بعضی از مدیریت های نافرجام و ناموثر در چارچوب تصمیمات و برنامه ریزی های جامعه است. شبکه های مختلف اجتماعی فیلترند و استفاده از فیلترشکن جرم اعلام شده اما همه از مردم عادی تا مسئولان رسمی در این شبکه ها حضور دارند و فعالند.
قوانین را وضع می کنیم اما اجرا نمی کنیم. آنچه را که اجرا می کنیم خلاف قانون می دانیم اما با آن برخورد نمی کنیم. مواردی را به عنوان جرم تشخیص می دهیم که قانون آن را تأیید می کند و آنچه را که قانون به آن تاکید دارد را با قوانین سلیقه ای غیر رسمی کنار می گذاریم.
واقعاً چه خبر است؟! براساس کدام الگو و مدل جامعه شناختی می توانیم این جامعه را تشریح و توصیف کرد. داریم با خودمان چه کار می کنیم . که این چنین در میان فضایی پرهیاهو اما بی هدف و نامشخص تقلا می کنیم.