هزینه ها و نفوذها را تبدیل به اعتبار کنیم

در عرصه سیاست خارجی مشی و رفتار کشورها بیانگر نوع نگاهشان به مواضع و تحولات منطقه ای و جهانی است. در مورد مسئله فلسطین از ابتدای شکل گیری انقلاب ۵۷ موضع گیری ایران مشخص و واضح بوده و تا این سال های آخر هرگونه حمایت از جریان های مقاومت در سرزمین های اشغالی به صورت علنی از سوی مقامات کشورمان مطرح گردیده است.

هزینه ها و نفوذها را تبدیل به اعتبار کنیم

در عرصه سیاست خارجی مشی و رفتار کشورها بیانگر نوع نگاهشان به مواضع و تحولات منطقه ای و جهانی است. در مورد مسئله فلسطین از ابتدای شکل گیری انقلاب 57 موضع گیری ایران مشخص و واضح بوده و تا این سال های آخر هرگونه حمایت از جریان های مقاومت در سرزمین های اشغالی به صورت علنی از سوی مقامات کشورمان مطرح گردیده است.
به عبارتی همواره ایران به طریق رسمی و غیر رسمی حامی جریان مقاومت و مسئله فلسطین بوده حتی در این زمینه از سوی غرب به عنوان بازی گردان این میدان مورد تحریم ها و اتهامات بسیار قرار گرفته و هزینه های بسیاری برای آرمان آزادی فلسطین پرداخت کرده ایم.
اما مشکل اصلی ما در عدم بهره برداری مناسب از سیر تحولات و جهت دهی به آنها در عرصه دیپلماتیک می باشد. متأسفانه در بسیاری از تحولات منطقه ای علیرغم اینکه ما در صف اول درگیری ها بوده ایم و یا به عنوان حامی مالی و سیاسی دولت ها و جریان های مقاومت عمل کرده ایم، اما در مرحله بازی گردانی دیپلماتیک همواره نادیده گرفته شده ایم و یا نقشی در اثرگذاری دیپلماتیک نداشته ایم.
برای نمونه باید به مسئله نقش بازی کردن قطر در رابطه با میانجیگری با حماس جهت آزادسازی اسرای اسرائیلی و برقراری آتش موقت اشاره کرد. قطری ها با حضور فعال و گستردگی دامنه ارتباطات بین المللی توانسته اند نقشی پر اعتبار برای خود ایجاد کنند و حتی در این زمینه درحال جایگزین شدن سلطان شین عمان هستند.
یا در نمونه ای مشابه باید به فعالیت و اثرگذاری ترکیه در عرصه دیپلماسی اشاره کرد که همواره در مسئله فلسطین و دیگر تحولات منطقه ای همچون بحران سوریه به گونه ای بازی کرده اند که به عنوان
 چهره های اصلی برای تصمیم گیری های سیاسی و بین المللی به عنوان مرجع سیاسی و امنیتی وارد عمل شده اند. درحالی که ترک ها در مسئله سوریه خود به عنوان هزینه آفرین و آتش بیار معرکه بودند به گونه ای همکاری علنی آنها با داعش مورد اعتراض ایران و روسیه و حتی آمریکا قرار گرفت.
مشابه این وضعیت را می توان در یمن و افغانستان نیز به عینه مشاهده کرد. بیشترین هزینه اجتماعی و مالی از بابت سیل مهاجرین افغان بردوش ایران است و در یمن تنها حامی حوثی ها ایران است، اما وقتی در حوزه دیپلماتیک شاهد گردهمایی کشورها برای تصمیم گیری و برنامه ریزی های سیاسی هستیم، جایی برای ما رزرو نمی شود!
این اثرگذاری همسایگان در بطن تحولات منطقه ای درحالی است که تمام بار میدانی و فشارهای سیاسی و امنیتی و اقتصادی تحولاتی همچون مسئله سوریه، یمن، افغانستان، عراق و بحران اخیر غزه به دوش ایران بوده و گروه های مقاومت و دولت های حاکم بقا و حفظ جایگاه و ارتقای توان نظامی و سیاسی خود را به صورت علنی مدیون ایران می دانند و ابایی از مطرح کردن آن ندارند.انتظار و انتقاد بر سر حضور و ورود جدی تر دستگاه دیپلماسی کشورمان در تحولات پسا میدانی است. ما در حوزه میدانی به خوبی تحولات را مدیریت می کنیم و آنچه را که در اهداف استراتژیک منطقه ای خود ترسیم کرده ایم را محقق می سازیم اما وقتی پای ورود دیپلماتیک و سیاسی به میان می آید، دیگران وارد می شوند و میوه
بین المللی آن را می چینند و خود را به عنوان بازیگر اصلی معرفی می کنند!.
منطق سیاست خارجی حکم می کند اگر هزینه ای می کنیم و اگر هزینه ای بر کشور تحمیل می شود، در ازای آن باید دستاوردهای دیگری را کسب کنیم تا جبران مافات کرده باشیم.