حیات و مشارکت در جامعه

طی سال های اخیر اکثر صاحب نظران بر این عقیده اند که جامعه دچار مشکلات فراوانی شده است و فشار های زیاد اقتصادی باعث صدمات فراوانی به زندگی و بنیان خانواده ها گردیده است.و به خاطر مشکلات و خبرهای ناخوشایند پشت سر هم گویی دچار سر شدگی و نوعی کُمای اجتماعی شده اند، چرا که این خبرها هر روز ادامه دارد وهرچه می گذرد تمام شدنی نیست.

حیات و مشارکت در جامعه

طی سال های اخیر اکثر صاحب نظران بر این عقیده اند که جامعه دچار مشکلات فراوانی شده است و فشار های زیاد اقتصادی باعث صدمات  فراوانی به زندگی  و بنیان خانواده ها گردیده است.و به خاطر مشکلات و خبرهای ناخوشایند  پشت سر هم گویی دچار سر شدگی و نوعی کُمای اجتماعی شده اند،  چرا که  این خبرها هر روز ادامه دارد وهرچه می گذرد تمام شدنی نیست.
نمونه عینی این سر شدگی را می توان در خبر اخیر مربوط به فساد چند میلیارد دلاری چای در کشور مشاهده کرد.
آنچنان که انتظار می رفت جامعه و مسئولین واکنشی مناسب به آن نشان ندادند. البته ناگفته نماند که بعضی از مسئولین نسبت به پیگیری و اطلاع رسانی در این مورد تاکید و اصرار داشته اند . و این درحالی است که واکنش ها در خارج از ایران نیز قابل توجه است.
اما در ایران مردم و مسئولین هیچ واکنشی مناسبی نداشتند و صرفاً افسوس خوردند و آهی کشیدند...
نکته بحث اما در حوزه دیگری است که رگه هایی از حیات و مشارکت جامعه را نشان داد و آن چیزی نبود جز مسئله فرهنگ عمومی که گویا مردم هنوز به آن اهمیت می دهند و دچار بی تفاوتی نشده اند. مسئله شادی کردن پیرمرد شمالی طی روزهای اخیر برای بسیاری از مردم جامعه مهم جلوه کرد و نسبت به آن واکنش نشان دادند و کار را به جایی رساند که وزیر میراث فرهنگی و گردشگری را نیز به واکنش واداشت. مردم در سراسر کشور با ساخت موزیک ویدئوهای شبیه سازی شده از پیرمرد و حرکات و اشعارش وی را حمایت کردند تا اینکه طی 24 ساعت بالاخره صفحه شخصی پیرمرد شمالی که از طرف نهادهای انتظامی مسدود شده بود مجدد به وی بازگردانده شد و در کمتر 30 دقیقه صدها هزار نفر به حمایت از وی، او را دنبال کردند.
اهمیت این مسئله نه در اقدام پیرمرد شمالی و اشعار و حرکاتش و نه در بالارفتن تعداد فالورهایش بود. بلکه از این حیث قابل توجه بود که نشان داد جامعه هنوز در مورد مسائل مربوط به حوزه های فرهنگ عمومی و اجتماعی آنطور که سلیقه و خواست جمعی در آن نهفته است حساس است و قادر به همگرایی و هم افزایی یا به قولی مشارکت هدفمند می باشد.
این مسئله از نگاه کنش های اجتماعی یک پتانسیل ارزشمند است که اگر به حوزه مدیریت منتقل شود می تواند سازندگی و اثرگذاری بسیار داشته باشد. این نکته باید برای دست اندرکاران فرهنگی و مدیران و سیاست گذاران درحوزه نرم در کشورمان مورد توجه قرار گیرد، تا صرفاً با گفتن یک جمله که "مردم دچار سر شدگی اجتماعی شده اند" خود را از زیر بار مسئولیت رها نکنند و خود را مشغول بوروکراسی اداری بی فایده نکنند.
اینکه جامعه هنوز می تواند به مشارکت جمعی اقدام کند نشانه زنده بودن و حیات زیر پوستی جامعه است و باید این حیات را به لایه های بالایی و اصلی منتقل کنیم. کاری سخت اما مشخص است و هیچ ابهامی در مسیر راه حل آن وجود ندارد.
کافی است در حوزه هایی که جامعه به آنها واکنش نشان می دهد اقدام به توسعه فعالیت ها و فراهم سازی ابزار و امکانات تحقق خواست و سلیقه افراد و اقشار مختلف نمود. با جذب جامعه به سمت این فعالیت ها می توان به صورت نرم هدایت انرژی مردمی را به سمت و سوی دیگر ابعاد مشارکت در جامعه فراهم ساخت.
نباید این پتانسیل را از دست داد و اگر با بی سلیقگی یا بی تفاوتی این موضوع را هم همچون سایر موضوعات دیگر مد نظر جامعه نادیده بگیریم، قطعاً این رقه امید نیز اندکی بعد از بین خواهد رفت و جامعه ای منجمد و یخ زده را به لحاظ احساسات فردی و جمعی و مشارکت عمومی خواهیم داشت.