گرانی ارز فشار روانی را پشت سرگذاشته است

طی روزهای اخیر بازهم شاهد تکرار تلخ گرانی ارز در بازار هستیم و گویا این دلار از خواب زمستانی خود بیدار شده و درحال حرکت به سمت قیمت های صعودی است. بردن بحث به سمت مسائل کارشناسی و مباحث علمی اقتصاد برای مردمی که با خون دل نان در می آورند و می خورند هیچ فایده ای ندارد. اینکه برخی کارشناسان رسمی از غیر واقعی بودن این قیمت دلار بگویند و با این توجیه جاده صاف کن افزایش نرخ دلار باشند، مقوله ای تکراری است که مردم با آن آشنا هستند و می دانند که وقتی کم کم قیمت ها سفت می شوند قرار است جای پا برای جهش بلندتری فراهم کنند.

گرانی ارز فشار روانی را پشت سرگذاشته است

طی روزهای اخیر بازهم شاهد تکرار تلخ گرانی ارز در بازار هستیم و گویا این دلار از خواب زمستانی خود بیدار شده و درحال حرکت به سمت قیمت های صعودی است. بردن بحث به سمت مسائل کارشناسی و مباحث علمی اقتصاد برای مردمی که با خون دل نان در می آورند و  می خورند هیچ فایده ای ندارد. اینکه برخی کارشناسان رسمی از غیر واقعی بودن این قیمت دلار بگویند و با این توجیه جاده صاف کن افزایش نرخ دلار باشند، مقوله ای تکراری است که مردم با آن آشنا هستند و می دانند که وقتی کم کم قیمت ها سفت می شوند قرار است جای پا برای جهش بلندتری فراهم کنند.
لذا بحث را از زاویه دیگری پیش می بریم و بدون قضاوت از عملکردها و برنامه ریزی های مسئولان در حوزه ارز،‌به این موضوع می پردازیم که مشکلات و چالش های مردم در مواجهه با این گرانی ارز چگونه باید مدیریت شود. وقتی ارز گران می شود تمامی اقشار جامعه از غنی و متوسط و فقیر را درگیر خود می کند و هر کدام را به نحوی با چالش مواجه می سازد و تنها برای سودجویان فایده خواهد داشت.
بسیاری از تجار و فعالان اقتصادی با گران شدن ارز سرمایه ریالی آنها آب می شود و قدرت مانور خود در حوزه تجارت چه در ابعاد خارجی و چه در ابعاد داخلی از دست خواهند داد. در مرتبه ای پایین تر کاسب کاران و تولیدکنندگان و توزیع کنندگان خرد و متوسط از بابت این افزایش نرخ ارز دچار چالش در تأمین مواد اولیه و یا اجناس مختلف می شوند و چه بسیار هستند که مجبور به جمع کردن کسب و کار و حتی ورشکستگی می شوند.
در بحث مواجهه مردم عادی با این گرانی ارز، هستند خانواده هایی که مجبورند خرج تحصیل فرزندان خود را در خارج از کشور بدهند و نیاز به ارز دارند و هر روز فشار بیشتری را متقبل می شوند و اگر اتفاق برای بستگان در خارج از کشور رخ دهد و هزینه های بیشتری را مطالبه کنند مشخص نیست چطور باید نیاز ارزی خود را مرتفع سازند. بحث تحصیل تنها یک نمونه از نیازهای ارزی مردم داخل کشور می باشد و موارد بسیاری همچون درمان، اشتغال و حتی مهاجرت وجود دارد که بعضاً سرنوشت و زندگی یک فرد یا یک خانواده را برهم می زند.
اما وقتی به اکثریت جامعه برسیم با اقشاری مواجهیم که نه نیازی به ارز دارند و نه دخالتی در نرخ آن و نه حتی سرمایه ای برای خرید آن دارند. آنها تنها درحال زندگی کردن با حداقل ترین داشته های مالی و اجتماعی هستند و به قولی خود را به زور کار دو شیفته و یک کاسه کردن حقوق افراد خانواده برای تأمین نیازهای یک زندگی معمولی سرپا نگه داشته اند. شکنندگی و شکست این اقشار بیش از دیگر طبقات جامعه می باشد. چرا که همواره سطح توان آنها کمتر از میزان رشد تورم و فشارهای اقتصادی بوده است و هریک از آنها در مرز ناتوانی قرار گرفته اند و هر فشار مضاعفی می تواند موجب از هم پاشیدگی بنیان زندگی و خانواده آنها گردد. درحالی که شاید در کل عمر خود حتی یک اسکناس دلار را هم از نزدیک لمس نکرده باشند.
همانطور که در ابتدا گفته شد کاری به سیاست های ارزی و تفاسیر کارشناسی نداریم، حرف برسر این است که مردم در برابر این وضعیت چه راه چاره ای دارند و باید چه کاری انجام دهند تا بتوانند در مقابل این فشارهای مضاعف کمر خم نکنند. اصلاً فرض را بگذاریم براین که قیمت دلار واقعی نیست و باید به نرخ حقیقی برسد، در سوی دیگر ماجرا زندگی مردم چطور باید با این واقعیت ها همخوانی داشته باشد. میزان درآمد و مخارج جامعه را چطور باید به تعادل رساند تا افراد تا این حد شکننده و اثر پذیر در برابر افزایش قیمت ارز نگردند. پرداختن به همین یک مورد از سوی مسئولان مطالبه ای عمومی است که باید به آن پاسخ داده شود.