بهبود سیاست جمعیتی با کاهش آلودگی هوا

بارش های چند روز اخیر اگرچه هوای کشور را شبیه زمستان نمود اما درهمان وضعیت هم باز توده قارچ گونه آلودگی همچون چتری برسرشهرهای بزرگ منجمله پایتخت قرار داشت و زمانی که بارش ها قطع و آسمان صاف شد، غبارهای خاکستری خود را نمایان ساختند. این گزاره ای تکراری حداقل طی یک ماه اخیر است که مدام آن را تذکر دادیم که از بابتش جان مردم درخطر است اما گوش شنوایی نبوده و نیست.

بهبود سیاست جمعیتی با کاهش آلودگی هوا

بارش های چند روز اخیر اگرچه هوای کشور را شبیه زمستان نمود اما درهمان وضعیت هم باز توده قارچ گونه آلودگی همچون چتری برسرشهرهای بزرگ منجمله پایتخت قرار داشت و زمانی که بارش ها قطع و آسمان صاف شد، غبارهای خاکستری خود را نمایان ساختند. این گزاره ای تکراری حداقل طی یک ماه اخیر است که مدام آن را تذکر دادیم که از بابتش جان مردم درخطر است اما گوش شنوایی نبوده و نیست.
این بار از سمت دیگری به قضیه نگاه می کنیم و مطابق با سیاست های تبلیغی و اصرارهای فرهنگی برخی دستگاه ها و نهادهای رسمی مسئله فرزندآوری و سیاست افزایش جمعیت را محور بحث و پیش زمینه خواست اصلی کلام قرار می دهیم.
امروز چه درست یا غلط، هر مدیری و مسئولی که نهاد و اداره و سازمانی را دراختیار دارد یکی از سیاست های اجرایی خود را بحث حمایت از سیاست جمعیتی قرار داده، به گونه ای که بعضاً هیچ ربط و سنخیتی هم با این موضوع نداشته باشد.
حال همین موضوع را به تمام دغدغه مندان جمعیتی تذکر می دهیم تا بدانند که سالانه چیزی حدود 45 هزارنفر به واسطه آلودگی هوا در ایران جانشان را از دست می دهند و از جمعیت کشور کاسته می شود. 45 هزار نفر که اکثراً بالای 30 سال هستند و براثر سکته های قلبی و مغزی و بیماری های تنفسی جان خود را از دست می دهد.
تاکید بر سن و سال این افراد از چند جهت است. ابتدا اینکه فرد 30 ساله به عنوان یک نیروی انسانی ارزشمند برای کشور تلقی می شود؛ چرا که هزینه های بسیاری صرف رشد و آموزش و معیشت وی شده تا به این مرحله رسیده است و دقیقاً در مرحله ای قرار دارد که باید به لحاظ اقتصادی،فرهنگی، آموزشی، تحصیلی و... نقش شهروندی خود را ایفا کند. لذا از دست رفتن وی به عنوان یک نیروی انسانی ارزشمند بسیار هزینه آفرین خواهد بود.
نکته بعدی اینکه افراد 30 سال به بالا درکشورمان اغلب صاحب همسر و فرزند هستند. چه مرد و چه زن، فقدانشان بنیان های یک خانواده را از بین خواهد برد و این برخلاف سیاست های جمعیتی کشور می باشد.
یک نیروگاه، یک سد،یک پالایشگاه، یک کارخانه پتروشیمی و صنعتی درعرض نهایتاً 5 تا10 سال ساخته خواهد شد، اما پرورش و تربیت یک نیروی انسانی 30 ساله چطور؟! چقدر هزینه باید برای داشتن یک نیروی انسانی فعال کرد؟! این خسارت غیرقابل جبران است.
بازگردیم به بحث آلودگی هوا؛ با هزینه هایی کمتر از احداث یک سد و پالایشگاه، و تنها با استانداردسازی کیفیت سوخت و خودروهای تولید و سیاست هایی همچون تقویت سیستم حمل و نقل عمومی می توان با افزایش ارتقای سطح کیفیت خدمات شهری و کاهش آلودگی هوا، مانع از مرگ و میر هزاران انسانی شد که ناخواسته و صرفاً از سر نفس کشیدن هوای سمی به کام مرگ کشیده می شوند و داغ و هزینه های بسیاری را بر خانواده و جامعه وارد می کنند.
آیا همین یک مورد در بحث کنترل و کاهش آلودگی هوا نمی تواند انگیزه ای برای کسانی باشد که دغدغه سیاست های جمعیتی را دارند. اگر این دغدغه ها از سر احساس مسئولیت باشد قطعاً بی تفاوتی به مرگ بیش از 45 هزارنفر در سال قابل پذیرش نخواهد بود. مگر اینکه این دغدغه ها نیز همچون برخی دیگر تظاهرنمایی ها از سر تبلیغ برای منافع فردی و گروهی باشد.