انباشت مشکلات و بحران ها در جامعه

مسئله حل و فصل مشکلات اجتماعی موضوعی پرچالش برای کشورها می باشد که متناسب با راهکارها و متناسب با مشکلات باید آن را آسیب شناسی کنند تا جامعه را از بن بست ها و بحران های مختلف نجات دهد.

انباشت مشکلات و بحران ها در جامعه

مسئله حل و فصل مشکلات اجتماعی موضوعی پرچالش برای کشورها می باشد که متناسب با راهکارها و متناسب با مشکلات باید آن را آسیب شناسی کنند تا جامعه را از بن بست ها و بحران های مختلف نجات دهد.
متأسفانه طی چند ساله گذشته مسائل و مشکلات اجتماعی به شکل بین نسلی به وقوع پیوسته است. به بیانی ساده تر مشکلات وچالش های اجتماعی نسل های مختلف کشور طی ادوار مختلف لاینحل باقی مانده و امروز با انباشتی از بحران های اجتماعی برای نسل های مختلف مواجهیم.
این انباشت مشکلات اجتماعی به گونه ای رقم خورده است که در لایه های زیرین خود مطالبات بسیاری را نهفته دارد که هریک از نسل های بعد از انقلاب به گونه ای با آن مواجهه داشته اند. اولین نسل های بعد از انقلاب به سبب شرایط جنگی که در کشور حاکم بود مطالبات و نیازهایشان با هنجارهایی همچون مدارا و قناعت به قدر کفایت گذشت.
اما در ادامه نسل های بعدی هریک به گونه مطالباتشان را به انحای مختلف بروز دادند که یا با آن برخورد شد و یا نادیده انگاشته شد. بحث برخورد با مطالباتی که اکثر فرهنگی و مدنی بود در لابه لای برخی
تنفس های مدیریتی به گونه ای بینابینی حل و فصل می شد. هرچند که همه آن محقق نمی گردید اما به هرحال سوپاپ هایی برای خارج شدن انرژی نهفته شده ایجاد می گردید. ولی هیچگاه این مطالبات حل نشد و بر چالش های پیشین افزوده گردید.
درادامه اما این مطالبات پا را فراتر از نگرش و انتقادات فرهنگی و مدنی نهاد و رنگ و لعاب اقتصادی و در نهایت معیشتی به خود گرفته است. چالش های پیش روی امروز جامعه دیگر از جنس نرم مطالبات فرهنگی و مدنی نیست که بتوان آن را با راهکارها و یا مسکن های موقتی درمان و تسکین داد. حرف نسل امروز از نان و شغل و مسکن و خودرو و امکانات رفاهی است.
مسئله رفاه امروز به دغدغه اصلی هرفردی درجامعه مبدل شده است که نهایتاً افراد را به لبه پرتگاه شکاف های اقتصادی می کشاند. توزیع نامناسب سرمایه ها و عدم رعایت عدالت اجتماعی در حوزه رسیدن افراد به جایگاه و موقعیت هایی که شایسته آن هستند، زمینه بروز واکنش هایی را فراهم ساخته است که هر روز و هر بار خود را به گونه متفاوت نشان می دهد.
باید قبول کنیم که دولت درمعنای حاکمیت مسلط در حوزه اجرا کار بسیار سختی پیش روی دارد، چرا که امروز از جهات مختلف سیاسی،اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی تحت فشار است و قادر به پاسخگویی تمام اقشار و نسل های مختلف با توقعات گوناگون نیست.
اما این به معنای ناتوانی در تغییر رویه و حرکت به سمت بهبود شرایط قلمداد نمی شود. چرا که کشورمان به لحاظ ثروت و منابع بسیار غنی است و به لحاظ بهره مندی از نیروی انسانی ماهر و شایسته نیز دستش پر است. کافی است با نگرشی منطقی و مدبرانه و فارغ از دغدغه ها، منافع ملی در اولویت کار دولت درهمان معنای حاکمیت اجرایی قرار گیرد. که هر مجلس و دولت جدیدی که روی کار آمد براساس همان نقشه راه حرکت کند تا اهداف و نیازهای جامعه را برحسب اولویت طبقه بندی شده به سرانجام برساند.
اما باید این هشدار را داد که بی توجهی به این انباشت چالش ها و مشکلات بین نسلی که امروز درحال نمایان شدن است، می توان جدای از بروز برخی حوادث غیرقابل پیش بینی برای کشور، موجب هدر رفت
سرمایه های مالی و از همه مهمتر سرمایه انسانی ما گردد. خالی شدن کشور از نیروی جوان و شایسته و تحصیل کرده، اثراتی مخرب درپی خواهد داشت که جبران آن دیگر حتی با میلیاردها دلارهم جبران نمی شود.