بیماری، سرآغاز چالش معیشتی

زندگی عامه مردم اغلب به زیر خط فقر رفته است و دیگر در جامعه نمی توان شاهد ثبات طبقات اجتماعی بود و هر روز میزان فشادهای مالی افراد را از جایگاه قبلی پایین تر می برد.

بیماری، سرآغاز چالش معیشتی

زندگی عامه مردم اغلب به زیر خط فقر رفته است و دیگر در جامعه نمی توان شاهد ثبات طبقات اجتماعی بود و هر روز میزان فشادهای مالی افراد را از جایگاه قبلی پایین تر می برد.
زندگی مردم با استقراضی چند ماهه در جریان است و افراد اگر هیچ خرج و مخارج اضافی نداشته باشند و تمام هزینه ثابت بماند حداقل برای چندین ماه مجبور به پرداخت اقساط و بدهی های خود بانک و اطرافیان می باشند.
در حقیقت یک چرخه باطلی در زندگی مردم شکل گرفته است که با دریافت حقوق یا دستمزد و یا درآمد حاصل از اشتغالشان به صورت ماهانه مجبور به پرداخت بدهی و دیون ماه های قبل هستند.
در چنین وضعیتی کافی است یک اتفاق یا حادثه غیرقابل پیش بینی رخ دهد آن وقت است که شیرازه مالی و انسجام خانوادگی از هم پاشیده می شود.
منظور اتفاقی شگرف نیست، بلکه کافی است یکی از افراد خانواده دچار سرماخوردگی شود و به دیگر اعضا انتقال دهد.
هزینه درمان سرماخوردگی ساده می تواند نظم نیم‌بند خانواده را برهم بزند. امروز درمان سرماخوردگی برای هر بیمار حدود یک میلیون تومان هزینه دارد و اگر طول درمانش به دو دوره مصرف دارو برسد بیش از این خواهد بود. این مبلغ شاید درنگاه اول زیاد به نظر برسد اما وقتی مرحله به مرحله هزینه ها را پرداخت می کنید می بینید که چنین است.
امروز برای ویزیت پزشک حداقل باید 100 هزارتومان بدهید، از آنجا که اکثر داروهای آنتی بیوتیک مشمول بیمه نیستند تنها برخی شربت ها و قرص های عمومی مشمول بیمه می شوند و آمپول ها و سرم ها نیز سهمی از بیمه ندارند به طوری که از یک نسخه معمولی برای بیماری سرماخوردگی که 300هزارتومان هزینه داروی آن می شود کمتر از  50 هزارتومان آن را بیمه پوشش می دهد. تا اینجا بیمار باید نزدیک به 400 هزارتومان هزینه کند. برای تزریق هر واحد سرم حداقل باید 100 تا 200 هزارتومان بپردازد.
هزینه رفت و آمد به دکتر و داروخانه و مجدد برای تزریق را به این مخارج اضافه کنید. حال اگر چند نفر از اعضای خانواده مبتلا شوند و یا شدت بیماری شدید باشد چقدر هزینه باید نمود؛این تنها سرماخوردگی ساده است.
امروز خانواده هایی که دارای بیمار سرطانی، دیالیزی، ام اسی و دیگر بیماری های خاص هستند هیچ راه نجات و چاره ای برای گذران عادی زندگی ندارند. بنیان خانواده آنها به لحاظ مالی پاشیده می شود. هزینه های کمرشکن بستری در بیمارستان ها، داروهایی که در داروخانه ها پیدا نمی شوند یا بیمه نیستند، کار را به جایی می رساند که بیمار آرزوی مرگ می کند! چرا که می بیند بیماری و هزینه های درمان وی تمام اعضای خانواده اش را به چالش جدی کشانده تا حدی که بعضاً خانواده ها خانه و آپارتمان می فروشند، ماشین و موتور و طلا می فروشند تا بتوانند هزینه های درمان را حداقل برای مدتی تاب بیاورند.
در چنین وضعیتی این سئوال و ابهام پیش می آید که آیا مسئولان مربوطه از این حال و روز مردم مطلعند؟! اگر هستند چرا اقدامی نمی کنند و اگر بی اطلاعند که حرفی باقی نمی ماند...