دليل كاهش فرزندآوري، تنها مشكلات اقتصادي نيست!

تا همين چندي پيش، يكي از عمده‌ترين دلايل كاهش مواليد در كشور، مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم عنوان مي‌شد كه البته در جاي خود، نقش و كاركرد ويژه خويش را ايفا مي‌كند، چراكه به همان اندازه كه دولت از مردم انتظار دارد در زمينه فرزندآوري فعال باشند، اما خود در كنار آنان قرار نمي‌گيرد و مساعدت‌هاي لازم را در اين زمينه به خانواده ارائه نمي‌دهد. گرچه نگاه دولت‌ها به مسئله جمعيت هم در مقاطع مختلف يكسان نبوده است، اما به‌طوركلي نگاه دولت‌ها به مسئله جمعیت نگاه راهبردی و استراتژیک نيست-كه به برنامه‌ريزي جامع، بلندمدت و وبودجه‌ريزي نياز دارد- اين نگاه تاکنون وابسته به تاکتیک دولت‌ها بوده، در نتيجه گاهي یک دولت به جمع‌آوری قوانین پرداخته و دولت دیگر آن‌را نادیده گرفته در حالی‌که هر دولت باید راهبردی عمل کند؛ مثال دم دستش بحران متوليدن دهه ۶۰ است.

تا همين چندي پيش، يكي از عمده‌ترين دلايل كاهش مواليد در كشور، مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم عنوان مي‌شد كه البته در جاي خود، نقش و كاركرد ويژه خويش را ايفا مي‌كند، چراكه به همان اندازه كه دولت از مردم انتظار دارد در زمينه فرزندآوري فعال باشند، اما خود در كنار آنان قرار نمي‌گيرد و مساعدت‌هاي لازم را در اين زمينه به خانواده ارائه نمي‌دهد. گرچه نگاه دولت‌ها به مسئله جمعيت هم در مقاطع مختلف يكسان نبوده است، اما به‌طوركلي نگاه دولت‌ها به مسئله جمعیت نگاه راهبردی و استراتژیک نيست-كه به برنامه‌ريزي جامع، بلندمدت و وبودجه‌ريزي نياز دارد- اين نگاه تاکنون وابسته به تاکتیک دولت‌ها بوده، در نتيجه گاهي یک دولت به جمع‌آوری قوانین پرداخته و دولت دیگر آن‌را نادیده گرفته در حالی‌که هر دولت باید راهبردی عمل کند؛ مثال دم دستش بحران متوليدن دهه 60 است. 
حل مشكل كاهش مواليد و عدم تمايل مردم به فرزندآوري، تا
 حد زیادی به ساختارهای پشتیباني كننده وابسته است؛ این ساختارها برای اثرگذاری باید ماهیتی حقوقی و قضایی داشته باشند؛ بیمه‌ها، مشوق‌های فرزندآوری و... از این دسته‌اند؛ قوه مجریه و مقننه باید قوانینی را تدوین کنند که پشتیبان فرزندآوری باشد.لاجرم نمي‌توان با مشوق‌هاي موقتي و مشكل‌آفريني هم‌چون وام، مردم را وادار به فرزندآوري كرد. 
اما مهم‌تر و يا در كنار مسائل اقتصادي، اين است كه نگاه و فرهنگ مردم نسبت به فرزندآوري تغييركرده و خانواده، ديگر خود را ملزم و نيازمند داشتن فرزندان زياد نمي‌داند؛ چرا كه فرهنگ فرديت در كشور ما مدتي است رواج يافته و هم‌چنان در حال رشد است و در اين نگاه، يك شاخه گل دِماغ پرور، از خرمن صد گياه بهتر است! خانواده ترجيح مي‌دهد يك فرزند داشته باشد اما بتواند او را به بهترين شكل ممكن تربيت وتامين كند و براي آينده او نقشه‌هاي فراوان دارد كه اگر تعداد فرزندان زياد باشد، آن آينده مورد نظر خانواده، آن‌چنان كه بايد تامين نخواهد شد. نتيجه آن‌كه افزايش انتظارات خانواده‌ها و فرزندان با توجه به افزایش امکانات رفاهی و نیازهای جديد، میل به فرزندآوری کمتر را برای افزایش کیفیت زندگی، افزايش داده است؛ در یک جمع‌بندی، سه عامل افزایش فردگرایی، افزایش انتظارات از زندگی و تجربه مشکلات متولدین دهه ۶۰ در امر تحصیل، اشتغال و ازدواج مهم‌ترین عوامل کاهش نرخ تولد در كشورما هستند.