اشتغال امری شعاری نیست

ریشه توسعه و در مقابل ریشه فقر عقب ماندگی در هرجامعه ای اولویت هایی دارد که یکی از مهمترین آن مولفه "اشتغال" است. هرچه میزان شاغلان در یک جامعه بیشتر باشد و به نسبت آمار بیکاران کاهش یابد، شاهد جامعه ای فعال و پویا خواهیم بود که درآن افراد با نسبت معقولی از یکدیگر در طبقه بندی اجتماعی و اقتصادی قرار می گیرند و اقشار مختلف در حوزه هایی که مشغول هستند به عنوان یک عضو سازنده و مفید در امر رشد اقتصادی و توسعه همه جانبه نقش خواهند داشت.

اشتغال امری شعاری نیست


 

ریشه توسعه و در مقابل ریشه فقر عقب ماندگی در هرجامعه ای اولویت هایی دارد که یکی از مهمترین آن مولفه "اشتغال" است. هرچه میزان شاغلان در یک جامعه بیشتر باشد و به نسبت آمار بیکاران کاهش یابد، شاهد جامعه ای فعال و پویا خواهیم بود که درآن افراد با نسبت معقولی از یکدیگر در طبقه بندی اجتماعی و اقتصادی قرار می گیرند و اقشار مختلف در حوزه هایی که مشغول هستند به عنوان یک عضو سازنده و مفید در امر رشد اقتصادی و توسعه همه جانبه نقش خواهند داشت.
متاسفانه "اشتغال" درکشور ما پیش از آنکه به عنوان یک اصل و هدف برای رسیدن به توسعه تلقی شود، تبدیل به اعداد و ارقامی شده است که دولت های مختلف با دستکاری کردن آن سعی دارند برای خود کارنامه ای بسازند و شعارهایی تبلیغاتی از آن استخراج کنند.
حاصل چنین رویکردی آن شد که در دوره ای افرادی که در هفته
دو ساعت کار می کردند به عنوان شاغل محسوب می شدند، درحالی که با چنین رویکردی نیز آمار بیکاری مدام درحال افزایش بود.
اخیراً وزیر کار و رفاه اجتماعی آماری را از میزان و کیفیت اشتغال در کشور داده است که قابل تأمل است. براساس آمار ارائه شده
«در کشور ۱۴ میلیون نفر از شغل شایسته‌ای برخوردار نیستند، حدود
۶ تا ۷ میلیون شغل غیر رسمی و ۲ میلیون اشتغال ناقص موجود است، همچنین افرادی نیز وجود دارند که از درآمد مکفی برخوردار نیستند».
درآمار ارائه شده شفافیتی در مورد کم و کیف اشتغال دیده نمی شود و به نوعی همان رویه سابق با شکل و شمایل جدید را دنبال می کنند. این که 14 میلیون نفر شغل شایسته ندارند یعنی چه؟! منظور از شایستگی چیست، آیا مراد از عدم شایستگی این است که مثلاً یک فوق لیسانس راننده تاکسی اینترنتی شود؟! یا اینکه یک بازنشسته پس از یک عمر کار و زحمت مجبور به دستفروشی است؟!.
اینکه گفته می شود حدود 7 میلیون شغل غیر رسمی داریم یعنی چی؟! شغل غیر رسمی همان دستفروشی و کارهای فصلی و موارد این چنین است؟! یا اینکه گفته شده 2 میلیون اشتغال ناقص وجود دارد منظور چیست؟! چه شغلی ناقص قلمداد می شود؟!.
اما جدای از این ابهامات مهمترین آمار مربوط به اشتغال به صورت کاملا کلی و سطحی مورد توجه قرار گرفته و اشاره شده که "افرادی نیز وجود دارند که از درآمد مکفی برخوردار نیستند". اتفاقاً اگر به مشاهدات عینی در جامعه استناد کنیم بخش اعظم جامعه را همین دسته تشکیل می دهند که اساساً یا درآمدی ندارند و یا کفایت هزینه ها را نمی کند.
باتمام این اوصاف اگر همین آمارهای مبهم و نامفهوم را ملاک قرار دهیم درحدود 23 میلیون نفر در کشورمان به لحاظ اشتغال دچار مشکل کیفیت شغل و یا عدم مکفی بودن درآمد هستند. اگر این آمار را به رقم 5 میلیون نفری بیکاران مطلق و ناامید که در توسط وزارت کار و رفاه اجتماعی در سال گذشته عنوان شده بود اضافه کنیم چیزی در حدود 30 میلیون از جمعیت کشور را شامل می شوند.
حال باید از مسئولان در سال های گذشته و متولیان کنونی پرسید که حرکت کشور به سمت توسعه قرار است براساس کدام الگوی مدیریتی صورت گیرد! اساساً شاغلین ما با این آمار و ارقام های اعلامی و با این سبک کیفیت اشتغال چطور قادرند مشارکت اقتصادی و اجتماعی در سازندگی کشور ایفا کنند. بهتر است به جای ارائه آمار و ارقام های مبهم و ناامید کننده، به این سمت برویم که میزان آمار ایجاد شغل و اشتغال پایدار در کشور را ملاک عمل و کارنامه دولت ها و مسئولان قرار دهیم تا مشخص شود وضعیت کشور به چه سمت و سویی درحال حرکت است.