چرا بانك مركزي نمي‌تواند قيمت دلار را كنترل كند؟!

يك نكته از هزاران

اين‌را ما نمي‌گوئيم؛ اين خود رئيس بانك مركزي است كه با اشاره به موارد گسترده قاچاق و خارج شدن فساد از شكل سيستمي و فراگير شدن آن و تبديل كالاي مصرفي به كالاي سرمايه‌اي،‌ اذعان دارد كه به اين ترتيب بانك مركزي نمي‌تواند قيمت دلار را كنترل كند.

 

    اين‌را ما نمي‌گوئيم؛ اين خود رئيس بانك مركزي است كه با اشاره به موارد گسترده قاچاق و خارج شدن فساد از شكل سيستمي و فراگير شدن آن و تبديل كالاي مصرفي به كالاي سرمايه‌اي،‌ اذعان دارد كه به اين ترتيب بانك مركزي نمي‌تواند قيمت دلار را كنترل كند.

    رئيس بانك مركزي مي‌گويد:«به اسم ته لنجي، لنج‌ها را تا کله پر از کالاي خارجيِ قاچاق مي‌کنند؛ بعد مي‌گويند چرا رئيس بانك مركزي نتوانست قيمت دلار را کنترل کند؟ وقتي اين‌کارها را ادامه مي‌دهيد، چگونه مي‌توانم قيمت دلار را کنترل کنم؟ مي‌گويند اجازه بده بدون انتقال ارز کالا وارد کنيم؟ مگر مي‌شود بدون انتقال ارز کالا وارد کني؟ تو مي‌خواهي از کف بازار دلار بخري و قيمت‌ها را بالا ببري!» و واقعيت به همين تلخي است؛ اين‌كه دلالان و واسطه‌هايي كه دست در دست قاچاقچيان دارند، به هر ترتيبي و با هر نوع لابي‌گري كه توانش را دارند از ارزان شدن ارز جلوگيريي مي‌كنند. اين كاسبان تحريم به‌خوبي مي‌دانند كه در صورت ارزان شدن ارز، هرگز نمي‌توانند به سودهاي بادآورده چندين هزارميلياردي دست يابند. براين اساس، نه فقط دست دلالان و قاچاقچيان بلكه دست افراد خاص ديگري هم در كار است كه تمايل چنداني به ارزاني ارز و كاهش التهاب اين بازار ندارد. التهاب همواره براي عده‌اي سودهاي سرشار آورده است هرچند به قيمت خانه‌خرابي عده بسياري ديگر. اين وضعيتِ طبيعي شده بازار و اقتصاد ماست؛ وضعيتي كه اينك صداي رئيس بانك مركزي را هم درآورده است و نشان مي‌دهد كه اين اوضاع با جا‌به‌جا كردن آدم‌ها در مقام‌هاي مختلف، تغيير نخواهد كرد مگر اين‌كه اراده محكم و خلل‌ناپذيري در بريدن دست آن عده خاص كه همواره نبض بازار را در دست دارند، وجود داشته باشد. اين اراده بايد متوجه باشد كه با اعدام و حذف سلاطين در عرصه‌هاي اقتصادي مختلف، مشكل حل نشده و نخواهد شد؛ پيامد اعدام سلطان سكه آيا جلوي رسيدن قيمت آن به ده ميليون تومان را گرفت؟! اخلال و ايجاد التهاب در بازار، در دست عده‌اي خاص است كه بايد با آن‌ها به‌نحوي انقلابي و ضربتي برخورد شود؛ افراد شناسايي شده به مردم معرفي شوند، و آن‌چه آنان به تاراج برده‌اند، به بازار و به دست مردم برسد و سر از جاهاي ديگر نياورد. در حقيقت، برخورد واقعي يعني ديده شدن آثار اين نوع برخوردهاي بدون مماشات در زندگي مردم و اقتصاد بازار.