مرگ بیش از ۸۰۰ ایرانی نگران کننده نیست؟!

براساس اعلام پلیس راهور از ابتدای تعطیلات نوروز تا ۱۴ فروردین ماه، با وقوع بیش از ۸۵هزار تصادف، ۸۷۱ نفر از هموطنان جان خود را از دست داده اند. بیش از ۸۰۰ نفر از مردم کشورمان طی ۱۵ روز در سنین مختلف به کام مرگ کشیده شده اند.

مرگ بیش از ۸۰۰ ایرانی نگران کننده نیست؟!

براساس اعلام پلیس راهور از ابتدای تعطیلات نوروز تا 14 فروردین ماه، با وقوع بیش از 85هزار تصادف، 871 نفر از هموطنان جان خود را از دست داده اند. بیش از 800 نفر از مردم کشورمان طی 15 روز در سنین مختلف به کام مرگ کشیده شده اند. این تلخ کامی جدای از اینکه تبعات مادی و معنوی سنگینی برای خانواده جانباختگان به همراه دارد، قطعاً آسیب های جدی به لحاظ نیروی انسانی به کشور نیز وارد خواهد ساخت.
اما تأسف برانگیز اینجاست که مرگ این 871 نفر گویا امری عادی برای ما تلقی می شود!. اگر یک دهم این تعداد از افراد به طرق دیگری جان خود را از دست می دادند مشخص نبود واکنش رسانه ها و مسئولان چگونه منعکس می شد، اما قطع به یقین این چنین ساده و سهل از کنار آن عبور نمی کردند.
مرگ حتی یک ایرانی به هر دلیلی تأسف برانگیز و غمبار است، اما وقتی می بینیم مرگ یک هنرمند یا یک نیروی نظامی یا چهره ای شناخته شده تا این حد برای همگان اهمیت پیدا می کند، این سئوال پیش می آید که مگر بین جان انسان ها ارزش گذاری متفاوت وجود دارد؟! یا مثلاً علت و کیفیت مرگ افراد ملاک توجه و اهمیت به آن می باشد؟!.
اتفاقاً منطق و اصول خدمت رسانی حکم می کند که علت مرگ افراد عادی جامعه ، آن هم در این تعداد توسط یک کمیته یا کارگروه ویژه مورد پیگیری قرار گیرد تا مشخص شود که چطور می توان مرگ بیش از 800 نفر را طی 15 روز شاهد باشیم و به راحتی از کنار آن عبور کنیم.
اگر این افراد براثر یک حمله خرابکارانه یا به صورت برنامه ریزی شده به کام مرگ می رفتند، آیا به همین سادگی اخبارش منتشر می شد و بدون هیچ عکس العمل ازکنارش می گذشتیم؟!
مسلماً در فوت افرادی که در حوادث رانندگی جان خود را از دست می دهند عوامل متعددی نقش دارند. همانطور که پلیس راهور نیز اعلام کرده است بیشترین علت این تصادفات منجر به مرگ به سبب خستگی، تخطی از سرعت مجاز، انحراف به چپ و واژگونی بوده است. اما این موارد علت حادثه هستند نه علت مرگ!. در بروز این حادثه نیز جدای از مباحث انسانی باید نقش غیر استاندارد بودن و ایمنی جاده ها، نبود نظارت های هوشمند کافی، نبود نور و علائم رانندگی در جاده ها، را نیز مد نظر داشت. اما در مورد علت مرگ آنها باید سهم بسیاری را برای کیفیت و ایمنی خودروها اختصاص داد.
به عبارتی حاشیه امنیت خودروهای داخلی در هنگام تصادف تازمانی است که حادثه ای رخ ندهد!. چرا که با وقوع هرگونه تصادف و
حادثه ای هیچ تضمینی برای حفظ جان سرنشینان و راننده وجود ندارد، چون هیچگونه استانداردی در ساخت بدنه و مقاومت آن وجود ندارد
به گونه ای که در برخی تصادفات شهری با عابرین پیاده استحکام
استخوان های انسان بیش از بدنه برخی از این خودروهاست!.
اینکه جاده ها و خودروها از چه سطحی از استاندارد برخوردارند موضوعی فنی است، اما بحث ما بر سر عدم توجه مسئولان به مرگ این 871 نفر طی 15 روز می باشد. این فوتی ها به چه رقمی باید برسد که یک کمیته حقیقت یاب تشکیل شود تا علت این آمار بالای مرگ و میر جاده ای را مشخص کند و عوامل دخیل در آن را مورد بازخواست قرار دهد.
براین امر واقفیم که پلیس راهور وظیفه ای جز کنترل ونظارت بر اجرای قوانین رانندگی را ندارد و تاکنون نیز بیش از حدود مسئولیتش بار به دوش کشیده است، اما در این زمینه تنها چشم امید جامعه به پیگیری های این نهاد است تا بالاخره برای یک بار هم که شده علل و عوامل دخیل در مرگ این چند صد نفر اخیر و چندهزار نفری که سالانه جان خود را از دست می دهند، مشخص شود و مسببین پشت پرده آن مورد بازخواست قرار گیرند.