نگرش های متفاوت به مشکلات مردم

چندی پیش در مطلبی اشاره داشتیم که متأسفانه درک برخی افراد نسبت به مشکلات جامعه بسیار سطحی است و حتی با داشتن نیت کمک به حل بحران های موجود، به سبب عدم همخوانی جنس مسئولیتشان برای مقابله با آن، کار را خراب تر می کنند و شدت مشکلات و چالش های ناشی از آن را به صورت تصاعدی بالا می برند.

نگرش های متفاوت به مشکلات مردم

چندی پیش در مطلبی اشاره داشتیم که متأسفانه درک برخی افراد نسبت به مشکلات جامعه بسیار سطحی است و حتی با داشتن نیت کمک به حل بحران های موجود، به سبب عدم همخوانی جنس مسئولیتشان برای مقابله با آن، کار را خراب تر می کنند و شدت مشکلات و چالش های ناشی از آن را به صورت تصاعدی بالا می برند. اما گویا این نقطه را پایانی نیست و هر روز یک دستگاه و یک مسئول، شب برای خود برنامه ریزی می کند و صبح دستور اجرای آن را ابلاغ می نماید!.
گرفتاری های جامعه سرسام آور شده است و مردم دردشان چیز دیگری است و دغدغه مسئولان چیز دیگر. مردم درد گرسنگی دارند و ما به دنبال حفظ سلامت معنوی آنها هستیم. برخی اقشار جامعه درگیر آفتی فرهنگی هستند و برخی نسخه محرومیت کامل از حقوق اجتماعی را با قفل کردن کدملی برای آنها تجویز می کنند!. مردم درگیر مشکلات مالی و تأمین هزینه های خانواده و دانش آموزان خود هستند.
قشر متوسط جامعه که ستون فقرات جامعه می باشد زیر بار فشارهای مالی کمرش شکسته است، آن وقت به بهانه های مختلف پیشنهاد پلمپ پاساژها و مراکز تجاری داده می شود. آن کاسب و فروشنده که باید در پایان سال صدها میلیون مالیات و عوارض و هزینه های مختلف را به حساب دستگاه های مختلف بریزد، درکجای معادله طرح های غیراصولی قرار دارد؟!. فروشنده و مغازه دار یک مرکز تجاری چه ارتباطی با گسترش و یا حتی
عدم گسترش مسائل فرهنگی جامعه را دارد که بی جهت باید پایش به طرح های سلیقه ای در این حوزه باز شود و تبدیل به ابزار قدرت دیگران گردد.
تأمل برانگیز است که این حد از عدم همخوانی میان درک مدیریتی و واقعیت های جامعه از کجا نشأت می گیرد. مگر این مدیران و مسئولان محترم در این کشور و در بین این مردم زندگی نمی کنند؛ یا مثلاً فامیل و دوست و آشنایی ندارند که این مشکلات را به آنها منتقل و گوشزد کنند و بگویند که چه ربطی بین نظرات و راهکارهای شما با مشکلات مردم وجود دارد!.
چرا باور نمی کنیم که امروز "بی پولی" بزرگترین و اصلی ترین و حیاتی ترین مشکل مردم این کشور است که از بابت آن انبوهی از معضلات اقتصادی، اجتماعی و حتی معنوی گریبان آنها را گرفته است. چه از نگاه دینی و چه از نگاه دنیوی فقر شاه کلید و درب ورود به تمام مفاسد اخلاقی و معضلات اجتماعی می باشد. چقدر روایت از معصومین درمورد فقر به عنوان آفت جامعه مسلمین وجود دارد؛ چقدر کتاب و تحلیل از کارشناسان اجتماعی وجود دارد که فقر را مایه انحطاط و از هم گسیختگی جامعه معرفی کند. چرا هیچ توجهی به این روایات و اسناد نمی شود و نظرات غیرکارشناسی ملاک عمل و رفتار قرار گرفته است.
درهمین مسئله اخیر، ریز و درشت مردم و برخی چهره های درون نظام معتقدند که برخوردهای قهری و سلبی با پدیده های فرهنگی نه تنها مشکل را حل نمی کند که موجب واکنش منفی و تدافعی جامعه دربرابر آن خواهد شد. اما این حرف ها و رهنمودها به گوش برخی دستگاه ها و مدیرانشان نمی رود و گویا رقابتی میان آنها برای رو کردن طرح های غیراصولی در برخورد با مسئله های فرهنگی دارند.
اگر لیستی از نام و عنوان سازمان ها و دستگاه ها و موسسات تبلیغات فرهنگی و اسلامی تهیه کنیم، می بینیم که صدها مرکز و نهاد فرهنگی درکشور وجود دارد که برای ساماندهی فرهنگ کشور بودجه می گیرند. این مراکز برحسب وظیفه و ماهیت شکل گیری می بایست در این حوزه ورود و کارفرهنگی انجام دهند تا جامعه از آفت های فرهنگی مصون بماند. نباید فراموش کرد که درمان بد بیماری بر شدت آن می افزاید و بلایای دیگر را نصیب جامعه خواهد کرد.