مشکلات برای مردم از اعتماد به اقتصاد دستوری

با گذشت چند سال از آن بهار غیر واقعی بورس و تبدیل آن به زمستان حقیقی، همچنان هستند سهامدارانی که با اعتماد به برخی شرکت ها پای فعالیت آنها ماندند و صبر کردند تا بلکه روال منفی فعالیت آنها رو به صعود نهد و قدری از ضرر و زیان آنها کاسته شود.

مشکلات برای مردم از اعتماد به اقتصاد دستوری

با گذشت چند سال از آن بهار غیر واقعی بورس و تبدیل آن به زمستان حقیقی، همچنان هستند سهامدارانی که با اعتماد به برخی شرکت ها پای فعالیت آنها ماندند و صبر کردند تا بلکه روال منفی فعالیت آنها رو به صعود نهد و قدری از ضرر و زیان آنها کاسته شود.
به همین دلیل می بینیم که همچنان معترضان و سهامداران مختلف گاه و بی گاه در مقابل سازمان بورس و مجلس تجمع می کنند و مطالبه سرمایه های هیچ شده خود را دارند.دربرابر این موضع سهامداران، دولت و مسئولان اقتصادی و بورس مدعی هستند که نوسان بورسی در فعالیت اقتصادی امری طبیعی است و سهامداران باید پیش از ورود به این عرصه سرمایه گذاری با دانش و آگاهی ورود می کردند و امروز که شاهد سقوط بورس هستیم باید صبر داشته باشند و سرمایه گذاری بلند مدت را برای خود متصور باشند.
این اظهارات کاملاً منطقی،علمی و عرف پسند است و هر سرمایه گذاری باید به احتمالات ضرر و زیان هم بیندیشند. اما نکته مبهم اینجاست که دولت به عنوان متولی نظارت بر امورات شرکت ها و تولیدکنندگان و سهام فروشان در بورس، چه نقشی را ایفا کرده و درمسیر صحت سنجی سودهی و رشد روبه صعود این واحدها چه فعالیتی داشته است. اصلا تمامی سهام داران حاضر در بورس بی سواد و بی علم وارد این حوزه شده اند، اما مسلماً کور نبوده اند و سهام هایی را خریداری کرده اند که براساس شاخص ها سود بوده و میزان ریسک ضرر آنها بسیار پایین بوده است.
اما اینکه به یکباره یک سهامی در اوج رشد به پایین ترین نرخ قیمت خود می رسد به طوری که قیمت آن از قیمت عرضه اولیه آن سهام پایین تر
می رود، چه توجیهی دارد؟! آیا عملکرد صفر و صدی توجیه علمی دارد و ارتباطی با داشتن یا نداشتن سواد بورسی برای مردم عادی دارد؟!
باید بپذیریم که زیرساخت های بورس ما به صورت علمی پایه گذاری نشده و موارد متعددی را مشاهده کرده ایم که یک واحد تولیدی با داشتن سهام سود ده، بعضاً فعالیت تولیدی نداشته و کارخانه حتی به خط تولید هم نرسیده است!