بار محرومیت طی دهه های گذشته کمر مردم سیستان را خمیده کرده است

پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم در مقاله ای از وزراء و کابینه جدید خواستیم که برنامه های عمرانی را از جنوب کشور و به ویژه از سیستان و بلوچستان آغاز کنند و هر وزارتخانه ای بسته به مسئولیتی که دارد وظایفش را ابتدا در این استان و دیگر استان های محروم اجرایی نماید تا بلکه قدری از محرومیت و البته مظلومیت مردمان این دیار کاسته شود.

بار محرومیت طی دهه های گذشته کمر مردم سیستان را خمیده کرده است

پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم در مقاله ای از وزراء و کابینه جدید خواستیم که برنامه های عمرانی را از جنوب کشور و به ویژه از سیستان و بلوچستان آغاز کنند و هر وزارتخانه ای بسته به مسئولیتی که دارد وظایفش را ابتدا در این استان و دیگر استان های محروم اجرایی نماید تا بلکه قدری از محرومیت و البته مظلومیت مردمان این دیار کاسته شود.
اما این مدل اجرایی مورد توجه قرار نگرفت و روال کار و امور اداری به همان سبک و سیاق سابق ادامه یافت. البته اگر درهمین لحظه از هریک از وزرا و دیگر مسئولان سئوال بپرسیم که برای سیستان چه کرده اید
ده ها پروژه و طرح اجرا شده در راستای فقر زدایی و فراهم سازی امکانات آموزشی و رفاهی و پزشکی و ورزشی و... را لیست می کنند، اما وقتی وارد حقیقت ماجرای سیستان یعنی زندگی مردم می شوید خبری از این دستاوردها نیست!.
این به معنای نبود اقدامات حمایتی و طرح های نامبرده نیست، اما عمق مشکلات مردم در سیستان به قدری است که با این رقم بودجه و این قبیل پروژه تغییری در روند مشکلات مردم حاصل نمی شود. اصلاً تمام این توقعات در حوزه های اقتصادی و اجتماعی به کنار، آیا داشتن شرایط زندگی و حق حیات خواسته زیادی است؟!
امروز مردم این کهن سرزمین اسیر دیو سیاه خشکسالی شده اند که از آن سوی مرزها آب را بر روی آنها بسته و جان و مال و شغل و دام و کشاورزی آنها را به ورطه نابودی کشانده است. مردمی که روزگاری همجوار با دریاچه هامون بودند امروز کویری را در مجاورت خود می بینند که شوره زار مرگشان شده است.
چرایی مماشات با نیروهای طالبان بر سر آزادسازی آب هیرمند و دادن حقابه ایران مشخص نیست اما چه قرابت فامیلی باشد و چه حسن همجواری نباید موجب نابودی مردم کشورمان گردد. بار محرومیت طی دهه های گذشته کمر مردم سیستان را خمیده کرده است؛ دیگر یارای تحمل و جنگیدن برای بقا باقی نماده است.
نمایندگان مجلس، دولت، قوای نظامی چرا حساسیت لازم را نسبت به مرگ تدریجی و نابودی حیات در سیستان از خود نشان نمی دهند. این شرایط چه فرقی با حمله و تجاوز به مرزهای کشور دارد. مگر غیر این است که سرمایه ای از منابع حیاتی کشور به تاراج همسایه رفته است چرا برای بازپسگیری آن اقدامی نمی شود.
قصد توصیه به اقدامات سخت و برخوردهای مستقیم یا نظامی وجود ندارد، اما حرف بر سر این است که مردم مظلوم سیستان تاوان چه سیاست و مصلحتی را می دهند. جان و مال و ناموس مردم در تهران با مردم سیستان هیچ فرقی نمی کند بر همین اساس انتظار می رود تا مسئولان پایتخت نشین فکری به حال مرزنشینان کنند و حداقل شرایطی فراهم کنند تا آنها با داشته های بومی سرزمینشان بتوانند زندگی پرمحرومیت خود را ادامه دهند و حداقل آب و کشتی برای زنده ماندن داشته باشند.