آسیب به طبیعت هیچ گاه بی تاوان نمی ماند

کمتر پیش آمده که در کشورمان مسئول و یا مدیری در مورد عملکرد و مسئولیتی که برعهده داشته اظهار شکست، اشتباه و یا عذرخواهی نماید. البته که اگر هم چنین کند دردی از مردم و کشور دوا نخواهد شد و صرفاً می تواند به لحاظ اخلاقی کمی آلام جامعه را بکاهد.

آسیب به طبیعت هیچ گاه بی تاوان نمی ماند

کمتر پیش آمده که در کشورمان مسئول و یا مدیری در مورد عملکرد و مسئولیتی که برعهده داشته اظهار شکست، اشتباه و یا عذرخواهی نماید. البته که اگر هم چنین کند دردی از مردم و کشور دوا نخواهد شد و صرفاً می تواند به لحاظ اخلاقی کمی آلام جامعه را بکاهد.
اما امروز کار بسیار فراتر از آلام و انتظارات عمومی است؛ حرف از مرگ و زندگی میلیون ها انسان و دامنه حیات جانوری در ارومیه است. دریاچه ارومیه بالاخره قربانی کارنابلدی بعضی از مدیران شد و هزاران میلیارد بودجه و سرمایه ای که برای حفظ و احیای آن در دولت های مختلف هزینه شد بی فایده بود و گرد سفید مرگ بر تمام دریاچه نشسته است و شوره زاری به وسعت 6 هزار کیلومتر مربع ایجاد کرده است.
نگین فیروزه ای شمال غرب تبدیل به کویری از نمک شده است که حاصل عملکرد و توالی غیرکارشناسی بعضی از مدیرانی است که در ادوار مختلف روی کار آمدند. در گذشته سیاست توسعه کشاورزی به صورت غیراصولی در دستور کار قرار گرفت. مدام بر روی آبریزهای ارومیه سد سازی شد و دشت های مجاور دریاچه ارومیه تبدیل به باغات سیب و انگور گردید.
اما مسلماً وقتی نظارت و اصول استاندارد در دستور کار نباشد هرچقدر هم که منابع آبی را به این باغات اختصاص می دادند بازهم کم بود. نهایتاً کشاورزان اقدام به حفر چاه های غیرمجاز و کشیدن آب از بستر زیرین دریاچه کردند و ریشه های حیات آن را خشکاندند. بعد از آن نیز ستاد احیای دریاچه ارومیه احداث شد و طی هشت سال حدود 15هزارمیلیارد تومان صرف طرح هایی شد که هیچ یک کارشناسی شده و براساس الگوهای زیست محیطی نبود. آب را از منطقه ای به منطقه دیگر
می کشاندند، کانال سازی و رودخانه ها را لایروبی می کردند و همواره چشم به راه نزولات آسمانی بودند تا آب سطح دریاچه کمی بالا بیاید و کارنامه مدیران را بهبود بخشد!.
نهایتاً امروز می بینیم که اساساً محیط زیست و حیات منابع طبیعی به خطر افتاده و یا بهتر است بگوییم کار از کار گذشته است و کاری از دستشان بر نمی آید.
دریاچه ارومیه خشک شد و از این حیث افسوسی تاریخی بر دوره حیات امروز ما ثبت شده است و قطعاً آیندگان ما را شماتت خواهند کرد چگونه نتوانستیم طی چند دهه از اعلام هشدارها در مورد وضعیت نامساعد دریاچه ارومیه آن را حفظ کنیم و تنها نظاره گر خشک شدن و مرگ تدریجی آن بودیم.
اما از این جای کار به بعد تازه ابتدای آغاز بحران های مختلف زیست محیطی و اجتماعی برای کشور و منطقه شمال غرب کشور خواهد بود. آسیب به طبیعت هیچ گاه بی تاوان نمی ماند. همین امروز کارشناسان محیط زیست از بحران طوفان های نمک ناشی از بستر دریاچه خبر می دهند. البته نیاز به طوفان هم نیست، چرا که میلیون ها تن نمک موجود در بستر دریاچه با هرگونه وزش باد از جای بلند می شود و به زودی کشاورزی در مجاورت خود را نابود خواهد کرد.
بلند شدن ذرات نمک ازبستر دریاچه و معلق شدن آن در هوا به زودی انواع بیماری های تنفسی و پوستی را برای مردم منطقه به همراه خواهد داشت. قطعاً چنین شرایطی برای مردم قابل تحمل نخواهد بود که هم کشاورزی خود را از دست بدهند و هم سلامتشان به خطر بیفتد، لذا مهاجرت میلیونی از شمال غرب به دیگر مناطق همجوار توازن جمعیتی و امکانات معیشتی را برهم خواهد زد.
نفرین دریاچه ارومیه و نابودی زنجیره حیات وحشی که در آن زیست می کردند دامن گیر همه ما خواهد شد.