همواره علت را نادیده می گیریم

متاسفأنه هیچگاه در مواجهه با مشکلات به سراغ علت اصلی نمی رویم و مدام به دنبال راهی برای فرار از آن و یا توجیهش با مسائل حاشیه ای هستیم.

متاسفأنه هیچگاه در مواجهه با مشکلات به سراغ علت اصلی نمی رویم و مدام به دنبال راهی برای فرار از آن و یا توجیهش با مسائل حاشیه ای هستیم.
مباحث مختلف اجتماعی را با نا مرتبط ترین واکنش ها پیش می بریم و همواره رویکردهای اتخاذی خود موجب تشدید بحران و یا ایجاد مشکلات جدیدتر می گردد.
به عنوان مثال بحث خواندن نماز جماعت در پارک ها به بهانه حضور و شرکت بیشتر مردم مصداق عینی چنین نگرش های نامرتبط با بررسی ریشه اصلی مشکلات است.
اینکه گفته می شود افراد فرصت کمتری برای حضور در مساجد و شرکت در نماز جماعت دارند، توجیهی غیر قابل پذیرش در مورد این مسئله است.
اگر راهکار شرکت در نماز جماعت برگزاری آن در پارک است، پس چاره درمان خلوت شدن مساجد چیست؟!
اساسا با چنین رویکردهای مباحث مختلف را در هم می ریزیم و نه تنها مشکل را حل نمی کنیم بلکه دردسرهای جدید هم اضافه می کنیم.
به فرض در پارکی که نماز جماعت خوانده می شود مردمی که برای تفریح و پیک نیک آمده اند چه رفتاری باید داشته باشند و اساسا چه ارزش معنوی برای نمازگزاران ایجاد می شود و آیا واقعا هدف اصلی از برگزاری نماز که عبادت خالصانه در پیشگاه پروردگار است حاصل خواهد شد و یا به کل به دنبال اهداف دیگری هستیم و نماز جماعت را بهانه کرده ایم.
جان کلام اینکه هر مشکلی را علتی هست و برای آن راهکاری وجود دارد، به شرط آنکه هم علت مشکل را درک کنیم و راهکار آن را با عقل جویا شویم.