ملاک تشخیص امید آفرینی چیست؟!

خستگی جامعه را باید در کلافگی و عصبیت مردم در تأمین مایحتاج زندگی روزمره مشاهده کرد و براین امر صحه گذاشت که خانواده های ایرانی امروز تحت سخت ترین شرایط اقتصادی گذران می کنند و هر روز تحت فشار بیشتری برای سرپا ماندن را تحمل می کنند. کیست که نبیند جامعه زیر این فشارها کمر خم کرده است و سرپرست های خانوار چاره ای در مقابل خود نمی بینند که به آن متوسل شوند و قدری مشکلاتشان سبک تر گردد.

ملاک تشخیص امید آفرینی چیست؟!

خستگی جامعه را باید در کلافگی و عصبیت مردم در تأمین مایحتاج زندگی روزمره مشاهده کرد و براین امر صحه گذاشت که خانواده های ایرانی امروز تحت سخت ترین شرایط اقتصادی گذران می کنند و هر روز تحت فشار بیشتری برای سرپا ماندن را تحمل می کنند. کیست که نبیند جامعه زیر این فشارها کمر خم کرده است و سرپرست های خانوار چاره ای در مقابل خود نمی بینند که به آن متوسل شوند و قدری مشکلاتشان سبک تر گردد.
گفتن ما از درد و مشکلات مردم پخش تخم نا امیدی در جامعه نیست، بلکه تاکید بر درک و مشاهده این دغدغه ها از سوی مسئولان کشور است. اما ادعای این موضوع که امروز «بیش از هر زمان دیگری امید را به مردم کشور بازگردانده شده و شواهد این شکوفایی بیش از هر زمانی نمایان است»، بیش از آنکه غیرواقعی باشد، قابل تأمل است.
قابل تأمل از این حیث که چطور ممکن است چنین نگرشی از سوی شخصی مطرح گردد که با مشکلات مردم روبرو است. وزارتی که در بطن فعالیت خود با مردم و خانواده ها در ارتباطند و زندگی جاری و ساری در جامعه را از نزدیک می بینند. مشاهده می کنند که خانواده ها چطور برای آموزش فرزندانشان دست و پا می زنند و چطور با سیلی صورت خود را سرخ می کنند.
باید براین ادعا نشانه های امید را اضافه کرد و اشاره داشت که در چنین حوزه ای، چنین رخدادی موجب تحول و رشد و توسعه گردیده است و مردم از قبل آن نفع می برند و این موضوع سبب افزایش امید و اشتیاق بین جامعه گردیده است. آیا ما امروز می توانیم چنین ادعایی داشته باشیم؟! شکی در اقدامات و افتتاح پروژه ها و افزایش خدمت رسانی های صورت گرفته نیست، اما برآیند جامعه ای که به زعم کارشناسان دچار سِر شدگی اجتماعی و سیاسی شده است، نمی تواند نشانه ای از تبلور و افزایش امید بیش از دیگر ادوار گذشته داشته باشد.
هیچ ایرانی تمایل ندارد کشورش دچار ضعف و رخوت شود، اما وقتی امورات مردم دچار ضعف و چالش گردد دیگر نمی توان مدعی رضایت عمومی برای جامعه و امید بخش بودن روند امورات برای آینده ملت  بود.
گفتن از مشکلات شاید موجب انتقاد گردد اما چون حقیقت دارد کسی از بابت آن رنجش عمیقی پیدا نمی کند. اما زمانی که از واقعیت عبور می کنیم و مشکلات عدیده مردم را نادیده می گیریم و مدعی امید آفرینی در جامعه می شویم، این موضوع موجب رنجش عمومی و دلزدگی بیشتر جامعه می گردد.
امید آفرینی موضوع بسیار سازنده و واجبی است و قطعاً باید برای گذران از مشکلات و بحران ها بر پایه برنامه های سازنده باید این امید را در دل جامعه تزریق کرد. اما عبور از واقعیات و نادیده گرفتن مشکلات مردم و تعبیر آن به امید و رونق و دستاوردهای بی شمار نوعی نادیده گرفتن اصول اخلاقی و افزایش بی اعتمادی در جامعه خواهد شد.
از سوی دیگر این رویه و مشی غلط موجب نادیده گرفته شدن دستاوردها و خدماتی خواهد شد که با زحمات مدیران و مسئولان دلسوز کشور خواهد شد.