جوانان کارکنند یا مهاجرت؟!

در تعریف اشتغال و فرد شاغل همواره تعاریف مختلفی را مشاهده می کنیم که بعضاً هیچ سنخیتی هم با واقعیت های جامعه و معنا و مفهوم قابل درک برای مردم ندارد. مرکز آمار در روند شناختی خود افراد بالای ۱۵ سال که در طول هفته مرجع یک ساعت کار داشته باشند و در قبال آن دستمزد بگیرند را شاغل می داند.

جوانان کارکنند یا مهاجرت؟!

در تعریف اشتغال و فرد شاغل همواره تعاریف مختلفی را مشاهده می کنیم که بعضاً هیچ سنخیتی هم با واقعیت های جامعه و معنا و مفهوم قابل درک برای مردم ندارد. مرکز آمار در روند شناختی خود افراد بالای 15 سال که در طول هفته مرجع یک ساعت کار داشته باشند و در قبال آن دستمزد بگیرند را شاغل می داند.
اما در تعریف ملموس از سوی جامعه اشتغال به معنای فعالیتی است که بتواند نیازهای مالی را تأمین کند. اینکه اگر فرد در هفته کاری یک ساعت و حتی 10 ساعت کار کند، چه آورده مالی برای وی خواهد داشت که از اشتغالش متنفع شود.
نکته بعدی درمورد برخی اظهارات درمورد بیکاری جوانان است . امروز گفته می شود برای جوانان در سرتاسر کشور کار هست. از عسلویه و کار روی سکوهای نفتی گرفته تا کار در کارخانجات ریسندگی شمال شاهد آگهی های کاریابی هستیم. اما به این موضوع اشاره نمی شود که جوانان با روحیات و ذهنیتی که برای آینده خود دارند به هیچ وجه قانع نمی شوند که مشغول به کاری شوند که حقوقش مصوب وزارت کار است با تمام مزایای آن به بیش از 7 میلیون تومان نمی رسد!.
نگاه یک جوان با نگاه یک فرد میان سال و بازنشسته بسیار متفاوت است. جوان برای خود حساب و کتاب می کند که با این حقوق 7 میلیونی به کدام یک از آرزوها و آمالاش می رسد. از خود می پرسد اگر به این شغل ها مشغول شود و وقت و انرژی و سال های جوانی خود را بگذارد تا کی می تواند یک خانه بخرد، ماشین بخرد و حتی ازدواج کند؟!. اصلاً این حقوق کفاف رفت و آمد و خورد و خوراکش را می دهد؟!
رفتن به باشگاه ورزشی و سینما و مسافرت و دورهمی با دوستان و رفتن به پارک و تخلیه شور و هیجان جوانی قرار است با همین 7 میلیون تأمین شود؟!
طبیعی است که هیچ جوانی در این بستر کاری فعالیت نخواهد کرد. این به منزله نداشتن جوهر کار و یا تغییر فرهنگ جوانان امروز نیست، بلکه نشانه عدم مطابق و توازن میان نظام اشتغال و نظام دستمزد می باشد. قصد ورود به بحث مسائل حقوقی کارگر و کارفرما یا موضوعات مربوط به تعیین حقوق و دستمزد نداریم، بلکه درصدد تبیین این مسئله هستیم که از جوانان در برابر نارسایی های ساختاری در حوزه کسب و کار دفاع کنیم.
امروز جوانان ما شرایط بسیار سخت و فشارهای سنگین مالی و بدتر از آن روانی را تحمل می کنند. نبود درآمد کافی و درمقابل گرانی و تورم و عدم توانایی تأمین نیازهای جوانان از سوی خانواده تبدیل به معضلاتی گردیده است که سر نخ تا اعتیاد و بازداشت و زندان و بعضاً پرونده های قتل و زورگیری ادامه یافته است.
اگر جوانان ما امروز به دام اعتیاد و بزه های مختلف نیفتند، در خوشبینانه ترین حالت درصدد مهاجرت خواهند بود. موضوعی که آن تنها راه نجات خود با چنین شرایطی می دانند. کف نگرش جوانان به مسئله مهاجرت این است که معتقدند اگر قرار به انجام کارهای سخت و خدماتی باشد، این کار را در خارج از کشور انجام می دهند که هم کسی از شرایطشان خبردار نشود، و هم اینکه در قبال کارشان درآمدی بالا(حداقل معقول) کسب کنند.
آیا مسئولان برای چنین منطق و استدلالی پاسخ و راهکاری دارند؟! لطفاً بدون تکرار شعارها و پاسخ های احساسی قدری در این مسئله تأمل کنید...