مدیریت بین نسلی راهگشای آینده کشور است

مشکلات کشور هر روز یکی پس از دیگری در نوبت قرار می گیرند و هرباربه نحوی خود را نمایان می سازند. اما همچنان در واکاوی علل بروز آنها و همچنین عدم امکان خروج مناسب از این چالش ها به مسئله مدیریت غیرکارشناسی می رسیم.

مدیریت بین نسلی راهگشای آینده کشور است

مشکلات کشور هر روز یکی پس از دیگری در نوبت قرار می گیرند و هرباربه نحوی خود را نمایان می سازند. اما همچنان در واکاوی علل بروز آنها و همچنین عدم امکان خروج مناسب از این چالش ها به مسئله مدیریت غیرکارشناسی می رسیم.
دریکی از این موارد به بحث وضعیت بازنشستگان نسل حاضر می رسیم که از آن به عنوان «سونامی بازنشستگی دهه 60» یاد می شود.
 براساس آمارهای تقریبی بین سال های 1415 تا 1435 کشور با ابربحرانی از افزایش چند میلیونی بازنشستگان مواجه خواهد شد که ممکن است بسیاری از آنها به حقوق بازنشستگی خود نرسند.
اینکه برخی نگرش ها به دهه 60 و متولدین این سال ها منفی و همواره با تخریب همراه است نشان از کم لطفی و عدم درک صحیح از شرایط کشور در گذشته و زمان حال است. امروز تمام دستگاه های رسمی کشور در ظاهر و باطن می کوشند تا الگوی جمعیتی دهه 60 را محقق کنند، اما در برخورد با مشکلات این نسل رویکردی متفاوت دارند...!
مشخص نیست چرا منتقدان و بعضاً مسئولانی که مشکلات کشور را در حیطه حضور و عمل این نسل جستجو می کنند، هیچگاه به عملکرد ناصحیح مدیریتی آن توجه ندارند. درمورد بازنشستگی دهه شصتی ها آیا ورشکستگی این صندوق ها تقصیر مردم است؟! یا اینکه مدیریت غیر صحیح و بروز برخی فسادهای مالی در این حوزه عامل وضعیت کنونی و نگرانی ها از آینده است.
باید به زنجیره وار بودن امور ملت و کشور توجه جدی داشته باشیم. مشکلات امروز و فردای ما صرفاً در مسئله مشکلات بازنشستگان خلاصه
نمی شود، بسیاری از عرصه های دیگر نیز دچار اختلالات بسیاری هستند.
نمی توان مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را از هم جدا کرد و اثر گذاری یکی بر دیگری را نادیده گرفت.
در یک فقره اگر از اموال بلوکه شده و آزاد شده تحریم های مالی به امور بازنشستگان اختصاص یابد و یا یک سوم از برخی پرونده های فساد مالی صرف این اقشار گردد دیگر خبری از این وضعیت کنونی و نگرانی از آینده بازنشستگان باقی نخواهد بود. یا اگر آن زمان که درآمدهای نفتی سرشار در دهه 80 صرف ایجاد زیرساخت و تقویت بنیه اقتصاد و صنعت کشور می گردید امروز شاهد این مشکلات مالی و معیشتی نبودیم.
باید بپذیریم که ریشه مشکلات کنونی و بحران آینده، همه در نحوه عملکرد مدیریت ما در عرصه های مختلف نهاده شده است.
این کشور بیش از 10 درصد ثروت جهان را درخود جای داده است.
نمی توان قبول کرد که وضعیتش به گونه ای مدیریت شود که اکثریت مردم آن زیر خط فقر و نیازمند کمک های مالی دولتی باشند. این قبیل تحلیل ها و نگرش ها به امورات کشور اگرچه با آمارهای صحیح عنوان
می گردد اما ریشه مشکلات را اشتباه معرفی می کند. بحران یا سونامی صندوق های بازنشستگی و دیگر مشکلات اجتماعی و اقتصادی در کمبود منابع و یا عدم توازن امکانات و جمعیت نیست بلکه مشکل اصلی در شیوه غیراستاندارد و عملکرد غیرکارشناسی مدیران و برنامه ریزان در این عرصه است.
لذا نا امید و سرخورده کردن مردم و به خصوص نسلی که ثمره انقلاب بوده و سخت ترین مشکلات ممکن را از نزدیک لمس کرده و تاب آورده است، به هیچ وجه پسندیده و اخلاقی نیست. باید نگاه تحلیلی خود را بر مدیریت افراد و سیستم های اجرایی طی دهه های گذشته معطوف ساخت و علت ناکارآمدی ها را در آنجا جویا شد.