راه های مهاجرت نکردن کدامند؟

هر زمان بحث از مهاجرت جوانان و دانشگاهیان و نخبگان و به طور کلی خانوارهای ایرانی به میان می آید، بعضی ازمسئولان با رویکردی وطن پرستانه مهاجرین را در لفافه محکوم به وطن دوست نبودن می کنند و خودشان و آنها که مانده اند را وطن دوست واقعی قلمداد می کنند.

هر زمان بحث از مهاجرت جوانان و دانشگاهیان و نخبگان و به طور کلی خانوارهای ایرانی به میان می آید، بعضی ازمسئولان با رویکردی وطن پرستانه مهاجرین را در لفافه محکوم به وطن دوست نبودن می کنند و خودشان و آنها که مانده اند را وطن دوست واقعی قلمداد می کنند.
اما غافل از اینکه هم اینها که مانده اند اکثراً توانی برای مهاجرت ندارند وگرنه اگر یک فرزند دهه هفتادی داشته باشند متقاعد می شوند که برای آینده او هم که شده بساط مهاجرت را فراهم سازند. باید با خود واقع بین بود و دست از انکار واقعیت ها برداریم؛ چرا که اگر نقاط قدرت و مثبت بیش از ضعف ها و ناتوانی ها بود، هیچ ایرانی حاضر به تحمل درد غربت نمی شود.
برای جوانان چه جذابیتی در کشور ایجاد کرده ایم که متقاعد به ماندن شوند. جوان پراز شور و هیجان و آرزوهایی است که شاید اغلب دست نیافتنی باشد، اما به امید آنها می تواند کوه را هم جا به جا کند. شور و انگیزه جوانی را با کدام مزیت ها و امکانات تأمین کرده ایم. برای داشتن یک گوشی تلفن همراه به روز باید هزاران دردسر و مشکل را طی نماید، برای داشتن یک اینترنت آزاد باید حسرت بخورد، برای دسترسی به شبکه های اجتماعی باید هزینه فیلترشکن بدهد، برای داشتن کار بعد از تحصیل باید پارتی و آشنا داشته باشد، برای رفتن به یک مسافرت خارجی و حتی داخلی باید حسرت بخورد، رفتن به یک کنسرت اگر در شهرشان ممنوع نباشد باید حقوق و مزد چند روزش را بدهد البته اگر کاری داشته باشد، برای ورزش کردن باید به اندازه یک ماه حقوق هزینه باشگاه بدهد. اینها ساده ترین و پیش پا افتاده ترین مسائلی است که یک جوان با آن درگیر است و حرف از ازدواج و تشکیل خانواده و خرید مسکن و بچه دار شدن دیگر حرفی برای گفتن باقی نمی گذارد.
حال مسئولان با خود واقع بین باشند و ببینند چه دستاوردی برای نسل جوان دارند و با چه ملاک و معیاری می توانند جلوی مهاجرت آنها را بگیرند؟