تناقض میان باورها و خواسته های اجتماعی

بسیاری از ما در زندگی شخصی و زندگی اجتماعی خود دچار تناقض هایی از جنس رفتارهای رسمی و غیر رسمی هستیم. رفتارهای دوگانه ای که بعضاً سرپرستان خانواده در مواجهه با چرایی آن جوابی برای جوان ترها و نسل امروزی ها ندارند. اینکه چطور ممکن است یک رفتار در میان اعضای خانواده مجاز باشد، اما در خارج از خانه به عنوان یک ناهنجاری ارزشی تلقی شود. اینکه اگر رفتاری خلاف قانون و ارزش هاست، چطور انجامش در جمع خانواده و محافل خصوصی مرسوم و پذیرفته شده است؟! این تناقضات از پوشیدن لباس تا شنیدن موسیقی و کنش های رفتاری، ما را دچار کرده و باعث تربیت جامعه ای دو گانه یا به عبارتی دو رو گردیده است.

تناقض میان باورها و خواسته های اجتماعی

بسیاری از ما در زندگی شخصی و زندگی اجتماعی خود دچار تناقض هایی از جنس رفتارهای رسمی و غیر رسمی هستیم. رفتارهای دوگانه ای که بعضاً سرپرستان خانواده در مواجهه با چرایی آن جوابی برای جوان ترها و نسل امروزی ها ندارند. اینکه چطور ممکن است یک رفتار در میان اعضای خانواده مجاز باشد، اما در خارج از خانه به عنوان یک ناهنجاری ارزشی تلقی شود. اینکه اگر رفتاری خلاف قانون و ارزش هاست، چطور انجامش در جمع خانواده و محافل خصوصی مرسوم و پذیرفته شده است؟! این تناقضات از پوشیدن لباس تا شنیدن موسیقی و کنش های رفتاری، ما را دچار کرده و باعث تربیت جامعه ای دو گانه یا به عبارتی دو رو گردیده است.

متاسفانه این رفتارهای دوگانه در رفتارهای سیاسی ما نیز حاکم شده و تکلیفمان با خواسته ها و هنجارهای ارزشی جامعه مشخص نیست. به عنوان مثال در یکی از برنامه های کارشناسی مذهبی-سیاسی در وقت سحر، کارشناس برنامه شیوه حکومت دموکراسی را نوعی دیکتاتوری مدرن دانست و آن را الگوی نامناسبی برای امورات جامعه اسلامی دانست.
 اما در بخش دیگری از بحث همین کارشناس بر ضرورت حضور مردم و مشارکت در انتخابات اشاره کرد و آن را ضمانت مصونیت و تعالی کشور و ملت دانست!. از یکسو مدل دموکراسی را رد می کنیم و از سوی دیگر وجه اصلی دموکراسی که همان مشارکت عمومی است را عاملی برای رشد و تعالی می دانیم.
از این دست تناقضات در رفتار و گفتار سیاسی در بین برخی کارگزاران و نهادهای حکومتی فراوان است و هنوز با گذشت تقریباً نیم قرن تجربه حکومتی،نتوانسته ایم الگویی یک دست و همگن برای رفتارها و باورهای اجتماعی و ارزشی خود ایجاد کنیم.
باید پذیرفت که این مدل دوگانه حاصلی جز ایجاد روحیه ریاگونه و تظاهری در امورات مختلف دربر نخواهد داشت. جامعه خود به خود مجبور به رعایت این دوگانه هاست و کارگزاران نیز چه در ظاهر و چه در بطن باورهایشان ناخواسته به این تناقضات تن می دهند و ماحصل آن بروز فسادهای گسترده و مختلف در بین جریان ها و افرادی می شود که ظاهرالصلاح هستند و به یکباره خود واقعیشان را نشان می دهند که دیگر کار از کار گذشته است. از این دست نمونه های طی این سال ها کم نبودند که حتی باورش برای اطرافیانشان نیز سخت بود که چنین شخصی با چنین ظاهر و رفتاری به یکباره در قالب یک مفسد اخلاقی یا مفسد اقتصادی ظاهر شود. 
آنچه مسلم است حقانیت و عقلانیت هیچگاه از هم جدا نیستند و اسلام واقعی نیز که پیامبراکرم(ص) مروج آن بودند بر پایه عقلانیت به دنبال عدالت و حق بنا شده است. لذا اگر حکومتی اسلامی را مدنظر داریم این موضوع تناقضی با گزاره های دموکراسی امروزی ندارد. نسل امروز جواب عقلانی و منطقی از هرگونه رفتار و عملکرد اطرافیان و مسئولین کشور دارند. اگر نتوانیم برای این رفتارهای دوگانه جوابی داشته باشیم، قطعاً پذیرش و مشروعیت رفتاری و ارزشی برخی امورات در ذهن جوانان مبهم می ماند و ممکن است نسبت به اصول ارزشی نیز دچار تردید شوند.