"نگاه به توان داخل" را درست معنا و درک کنیم

درسال هایی که تحریم ها ریشه و شیره جان اقتصاد کشور را خشکانده و کمر مردم را در زیر بار فشارهای معیشتی خم کرده است، تنها گزاره ای که معقول و امیدبخش به نظر می رسید "بهره گیری از توان داخلی" بود. موضوعی که می توانست در اذهان عمومی مدیریت داخلی را در مسیر اصلاح ببرد و گمان شود که می توان با اتکا بر داشته های داخلی و اصلاح روش های مدیریتی نارسایی ها و ناکارایی ها را کنار زد و حداقل بخشی از کاستی های به وجود آمده را با مدیریت توان داخلی برطرف کرد.

"نگاه به توان داخل" را درست معنا و درک کنیم

 

 

درسال هایی که تحریم ها ریشه و شیره جان اقتصاد کشور را خشکانده و کمر مردم را در زیر بار فشارهای معیشتی خم کرده است، تنها گزاره ای که معقول و امیدبخش به نظر می رسید "بهره گیری از توان داخلی" بود. موضوعی که می توانست در اذهان عمومی مدیریت داخلی را در مسیر اصلاح ببرد و گمان شود که می توان با اتکا بر داشته های داخلی و اصلاح روش های مدیریتی نارسایی ها و ناکارایی ها را کنار زد و حداقل بخشی از کاستی های به وجود آمده را با مدیریت توان داخلی برطرف کرد.
شکی در این نیست که چنین استراتژی مهمی در پس خود نقاط قوتی دارد که قابل کتمان نیست و اگر در مسیر درست و صحیح آن را دنبال کنیم، علاوه بر خنثی کردن اثر نسبی تحریم ها، می تواند موجب کشف و تبلور دیگر پتانسیل های داخلی و ارتقای توان موجود گردد. اما در این مسیر همچون همیشه شعارها جلوتر از برنامه تاختند و سپری پوشالی را در برابر تحریم ها ایجاد کردند که و به جای حرکت کشور در مسیر صحیح مدیریت داخلی به سمت و سوهای مختلفی رفتیم که نه تنها آثار تحریمی را کاهش نداد، بلکه فشارهای ناشی از آن را بیش از پیش متمرکز بر مردم کرد.
متاسفانه درک صحیحی از سوی مسئولان برای تمرکز به توان داخلی صورت نگرفته و به طور کلی نتوانسته ایم پتانسیل های داخلی کشور را به طور مناسب فعال کنیم. آنچه از نگاه به داخل در حیطه عمل قابل مشاهده است انتقال هزینه ها و فشارهای ناشی از تحریم ها به سمت و سوی مردم است.
به عنوان مثال اگر گفته می شود باید از درآمدهایی مولد در بحث کاهش وابستگی های نفتی استفاده شود، کار را به گونه ای پیش می بریم که گویا بخش های مولد به سرچشمه ای از ثروت و سرمایه انباشته وصل هستند که می توانند کمبودها و نیازهای مالی ما را تأمین کنند. یا درمورد بهره گیری از توان درآمدهای مالیاتی به گونه ای عمل کرده ایم که فشار و نرخ های مالیاتی را به گونه ای افزایش داده ایم که کارایی برخی واحدها و بخش های تولیدی از بین رفته و مجبور به جمع کردن فعالیت خود
شده اند. چرا که مالیات را صرفاً از آنهایی اخذ می کنیم که بر روی سطح دریای اقتصاد کشور هستند و در حقیقت توجه به عمق و بخش های زیر سطحی نمی شود و نتیجه این می شود که در همین اوضاع شاهد بیش از 60 درصد فرارمالیاتی هستیم.
درنمونه دیگری اخیراً وزارت نفت درمورد مصرف بنزین و سوخت و انرژی بیان داشته است که اگر مصرف داخلی را به نصف برسانیم درآمد کشور دراین بخش را بیش از دوبرابر خواهد کرد. شکی در این نیست که الگوهای مصرف درکشورما استاندارد نیست، اما این موضوع افزایش دوبرابری درآمدهای کشور میسر نخواهد شد مگر با افزایش قیمت بنزین و سوخت و انرژی! چرا که الگوی مصرفی مردم در خوشبینانه ترین حالت تنها می تواند زیر 10 درصد اصلاح شود و کاهش آن به نصف غیرمنطقی است. لذا باز می بینیم که فشار این افزایش درآمد نفتی نیز قرار است به دوش مردم بیفتد.
درکل باید به نگاه و درک مناسبی در عرصه بهره گیری از توان داخلی برسیم و آن را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم تا راه های صحیح رسیدن به این مقصود را کشف و مورد استفاده قرار دهیم. این که در هر موضوعی بخواهیم از جانب مردم به درآمد برسیم صرفاً فشار بر جامعه را افزایش و موجب فروپاشی آن خواهد شد. این هنگام است که تحریم های خارجی نیز به راحت ترین وجه ممکن به ما آسیب خواهند رساند.